مباش مادح خویش و مگوی خیره مرا
که من ترنج لطیف و خوشم تو بی مزه تود.
ناصرخسرو.
وعده این چرخ همه باد بودوعده رطب داد و فرستاد تود.
ناصرخسرو.
دو نوباوه دو تود و دو برگ تودز حلوا و ابریشم آورده سود.
نظامی.
وقت تود و زردآلو بود و هوا قوی گرم بود. ( انیس الطالبین بخاری ).رجوع به توت شود.
|| درختی است.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درخت تود : وبه بردع ، درختان تود سبیل است بسیار. ( حدود العالم ).
از این زیب خسرو مرا سود نیست
که بر پیش درگاه من تود نیست.
فردوسی ( چ بروخیم ج 8 ص 2349 ).
به قالینیوس اندرون خان من یکی تود بد پیش بالان من.
فردوسی ( ایضاً ).
برغم دشمن بدخواه پیش دشمن و دوست چو صبح خنده زنم خنده های خون آلود
چو کرم پیله ز من اطلسی طمع دارند
اگر دهند بعمریم نیم برگ از تود.
جمال الدین عبدالرزاق.
درخت تود از آن آمد لگدخوارکه دارد بچه خود را نگونسار.
نظامی.
پرشاخ و سپید گشته از رشک سر همچو سر درخت تودش.
اثیر اومانی.
رجوع به توت شود.|| بمعنی توده و بالای هم ریخته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بمعنی توده نیز آمده. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) :
آسمان نسبت به عرش آمد فرود
ورنه بس عالی است پیش خاک تود.
مولوی ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| انبار و کوه. || افراز و قله. || کوهان شتر. ( ناظم الاطباء ).