توحید زرتشتی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] توحید زرتشتی، صورت یا ماهیتِ یک «معما» را نداشته و به خودی خود، برای یک دین آگاهِ زرتشتی مایه دغدغه یا دل مشغولی نمی بوده است. این معنا، از اینجا و به سادگی اثبات می گردد که دعوای توحید یا شرک در کلام زرتشتی ریشه ای درون دینی یا بنیادی ندارد؛ و آنچه در منابع زرتشتی راجع به این موضوع دیده می شود، واکنش های علمای زرتشتی در برابر باورهای مطرح در سایر ادیان یا ردیه های پیروان آنها بوده است.
در میان مناقشه های گوناگون که درباره دین زرتشتی کرده اند، از دیرباز، موضوع توحید دارای جایگاه ویژه ای بوده است. این موضوع نه تنها دین پژوهان را به خود مشغول داشته است، بلکه همچنین زبان شناسان، تاریخ نگاران، اهل کلام و اسطوره پژوهان هم به آن بسی پرداخته اند. اما دستاورد همه کشش ها و کوشش ها ، پدیداری انبوهی از نظریه های متضاد و سر در گم کننده بوده که دامنه شان از باور به شرک مطلق تا توحید ناقص، و از ثنویت تا توحید ناب متغیر است.این امر، در جای خود، سخت شگفتی آور می نماید؛ چه، با وجود همه اختلاف های پژوهندگان، توحید در دین زرتشتی صورت یا ماهیتِ یک «معما» را نداشته و به خودی خود، برای یک دین آگاهِ زرتشتی مایه دغدغه یا دل مشغولی نمی بوده است. این معنا، از اینجا و به سادگی اثبات می گردد که دعوای توحید یا شرک در کلام زرتشتی ریشه ای درون دینی یا بنیادی ندارد؛ و آنچه در منابع زرتشتی راجع به این موضوع دیده می شود، واکنش های علمای زرتشتی در برابر باورهای مطرح در سایر ادیان یا ردیه های پیروان آنها بوده است.
آسیب شناختی
نوشتار حاضر، یک بررسی آسیب شناختی است که زرتشت پژوهی را به ویژه در محدوده نظریه های مختلف درباره توحید و از منظر باورهای نادرست و سنت های گمراه کننده، مورد کاوش قرار می دهد. در این کار، توصیه ارزشمند ژاکوب دوشن گیمن را مورد نظر قرار می دهیم که مطالعه تاریخ بررسی های غربیان درباره دین زرتشت را نه از منظر مسیر رشد و روند ترقی این بررسی ها، بلکه از لحاظ چگونگی افکار و عقاید و داوری ها ضروری دانسته و چنین افزوده است: «هرچه بیشتر نسبت به این نظریات و فرضیات از لحاظ پایه و اساسِ تعصب و گمراهی شک می کنیم، بیشتر خواهان شناختن درست آنها می شویم و مشتاق دنبال کردن آنها تا سرچشمه و یافتن آن وضع روحی و فکری ای که خاستگاه و منبع این افکار شده، می گردیم.» بر این اساس و به عنوان مقدمه ای ضروری، نخست به وارسی انتقادی تاریخ زرتشت پژوهی در اروپای چند سده اخیر می پردازیم؛ چه، با این مرور، نکاتی بسیار مهم و کارساز عیان می شود که نه تنها چگونگی تبدیل موضوع توحید در دین زرتشت به یک معما را قابل درک می کند، بلکه عموم مباحث زرتشت شناسی را نیز متاثر می سازد. متاسفانه، به دلیل مجال اندکی که یک مقاله به دست می دهد، در اینجا جز درنگی گذرا بر این تاریخ ممکن نیست:
← پگاه تیره و تار
در سایه تاریخ پر از کاستی و لغزش زرتشت پژوهی، عجیب نیست که بیشتر منابعی که به توحید در دین زرتشت پرداخته اند، آشکارا دارای مشکلات روش شناختی و استنادی هستند؛ چه، این منابع معمولاً دستاورد تجزیه و تحلیلی هستند که سنخیت چندانی با کلام و محتوا و سنت زنده دین زرتشت نداشته و بیشتر دغدغه ها و پیش فرض های تاریخی یا شخصی نویسندگان آنها درین باره را منعکس می کنند. به همین دلیل، دستاورد بسیاری از آنها، تولید ابهام در همان موضوعی است که از اساس، آنقدر مایه اضطراب نبوده که کلام زرتشتی با تبیین آن به منصه ظهور برسد!در ادامه، نمونه هایی از این کاستی ها و لغزش ها را در دو دسته «آسیب های عمومی» و «آسیب های خاص» بررسی می کنیم:
← آسیب های عمومی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس