توحش
/tavahhoS/
مترادف توحش: بربریت، سبعیت، وحشیگری، نافرهیختگی، وحشی شدن
متضاد توحش: تمدن
برابر پارسی: ددمنشی، ددگری، ددواری، جانورخویی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) رمیده شدن از مردم وحشی گردیدن . ۲ - ترسیدن وحشت داشتن . ۳ - خالی شدن مکانی . ۴ - دژم شدن خشمگین گشتن . ۵ - ( اسم ) رمیدگی از مردم وحشیت بیابان نشینی . جمع : توحشات .
ویران و بی اهل و خشک شدن خانه و جای ٠ خشک شدن زمین ٠ ویران شدن منزل و دور شدن مردم از آن جا ٠
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] وحشت داشتن.
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:وحشی
wikijoo: توحش
مترادف ها
وحشیگری، توحش
توحش، بدویت، اتکا به مبادی اولیه
پیشنهاد کاربران
عقب ماندگی
از جذابیت خارج شدن
بربریسم