توحد

لغت نامه دهخدا

توحد. [ ت َ وَح ْ ح ُ ] ( ع مص ) یگانه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یکتا شدن. ( آنندراج ). || توحد خدا به ربوبیت ؛ تفرد به آن. ( از اقرب الموارد ). || نگاه داشتن : توحده اﷲ بعصمته ؛ ای عصمه و لم یکله الی غیره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نگاه داشتن حق تعالی کسی را و نینداختن کار او را به غیر. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

تنهاویگانه بودن، یگانه شدن، تنهاباقی ماندن
۱ -( مصدر ) تنها شدن یگانه گشتن تنهاباقی ماندن . ۲ - ( اسم ) تنهایی یگانگی .

فرهنگ معین

(تَ وَ حُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) تنها شدن .

فرهنگ عمید

۱. تنها و یگانه بودن.
۲. یگانه شدن، تنها باقی ماندن.

پیشنهاد کاربران

بپرس