توجر

لغت نامه دهخدا

توجر. [ ت َ وَج ْ ج ُ ] ( ع مص ) فروخوردن دارو را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بلعیدن دارو به دنبال هم. ( از اقرب الموارد ). || به ناپسندی آب آشامیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). با کراهت آب نوشیدن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

فرو خوردن دارو را بلعیدن دارو به دنبال هم ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس