توثیق
/towsiq/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - استوار کردن محکم ساختن . ۲ - ثقه دانستن ( کسی را ) اطمینان کردن ( بکسی ) . جمع : توثیقات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ثقه معرفی کردن، کسی را ثقه دانستن و به او اعتماد کردن.
پیشنهاد کاربران
مسدودی
وثیقه گذاشتن
توثیق سهام : به وثیقه گذاشتن سهام
به وثیقه گذاردن ( To pledge )
اطمینان
اطمینان کردن
وثیقه قرار دادن