توثیق

/towsiq/

لغت نامه دهخدا

توثیق. [ ت َ ] ( ع مص ) استوار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). محکم و استوار کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || معتمد داشتن و ثقه گفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ثقه خواندن.ثقه گفتن. ثقه شمردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

محکم کردن، استوارکردن، ثقه معرفی کردن
( مصدر ) ۱ - استوار کردن محکم ساختن . ۲ - ثقه دانستن ( کسی را ) اطمینان کردن ( بکسی ) . جمع : توثیقات .

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) اطمینان کردن .

فرهنگ عمید

۱. محکم کردن، استوار کردن.
۲. ثقه معرفی کردن، کسی را ثقه دانستن و به او اعتماد کردن.

پیشنهاد کاربران

مثالی برای پپیشنهاد جناب VahidBarjasteh:
وقتی امام حسین ( ع ) از مدینه به قصد مکه خارج شدند، ودایع امامت را به ام سلمه سپردند، پس از بازگشت امام سجاد ( ع ) از سفر کربلا، ام سلمه کتاب های علم امیرالمؤمنین ( ع ) و ذخایر نبوت و خصایص امامت را که نزد او به امانت گذاشته بود را به آن حضرت سپرد و از اینجا می توان به وثاقت او نزد ائمه پی برد و نیازی به توثیق دیگری در مورد او نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://fa.wikishia.net/view/ام‌سلمه_(همسر_پیامبر)
الفاظ توثیق، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و به الفاظ دال بر وثاقت راوی اطلاق می گردد.
As collateral
مسدودی
وثیقه گذاشتن
توثیق سهام : به وثیقه گذاشتن سهام
به وثیقه گذاردن ( To pledge )
Pledge, to make a pledge
اطمینان
اطمینان کردن
وثیقه قرار دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)