توثیق
/towsiq/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - استوار کردن محکم ساختن . ۲ - ثقه دانستن ( کسی را ) اطمینان کردن ( بکسی ) . جمع : توثیقات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ثقه معرفی کردن، کسی را ثقه دانستن و به او اعتماد کردن.
پیشنهاد کاربران
مثالی برای پپیشنهاد جناب VahidBarjasteh:
وقتی امام حسین ( ع ) از مدینه به قصد مکه خارج شدند، ودایع امامت را به ام سلمه سپردند، پس از بازگشت امام سجاد ( ع ) از سفر کربلا، ام سلمه کتاب های علم امیرالمؤمنین ( ع ) و ذخایر نبوت و خصایص امامت را که نزد او به امانت گذاشته بود را به آن حضرت سپرد و از اینجا می توان به وثاقت او نزد ائمه پی برد و نیازی به توثیق دیگری در مورد او نیست.
... [مشاهده متن کامل]
وقتی امام حسین ( ع ) از مدینه به قصد مکه خارج شدند، ودایع امامت را به ام سلمه سپردند، پس از بازگشت امام سجاد ( ع ) از سفر کربلا، ام سلمه کتاب های علم امیرالمؤمنین ( ع ) و ذخایر نبوت و خصایص امامت را که نزد او به امانت گذاشته بود را به آن حضرت سپرد و از اینجا می توان به وثاقت او نزد ائمه پی برد و نیازی به توثیق دیگری در مورد او نیست.
... [مشاهده متن کامل]
الفاظ توثیق، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و به الفاظ دال بر وثاقت راوی اطلاق می گردد.
مسدودی
وثیقه گذاشتن
توثیق سهام : به وثیقه گذاشتن سهام
به وثیقه گذاردن ( To pledge )
اطمینان
اطمینان کردن
وثیقه قرار دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)