توت عنخ امون

دانشنامه عمومی

توت عنخ آمون. توت عَنخ آمون ( *tuwt - ʕankh - yamān ) ( معنای نام: تجسم زنده آمون ) از ۱۳۳۲ ( پیش از میلاد ) تا ۱۳۲۳ ( پیش از میلاد ) [ ۱] فرعون مصر بود. او یازدهمین فرعون مصر باستان از دودمان هجدهم یا همان پادشاهی نو بود. توت عنخ آمون از نامدارترین[ ۲] فراعنه مصر باستان است و به او شاه توت هم می گویند.
آرامگاه توت عنخ آمون در تاریخ ۴ نوامبر ۱۹۲۲ در دره پادشاهان توسط هاوارد کارتر و با حمایت مالی لرد کارنارون کم و بیش دست نخورده یافت شد. از محل دفن او، به عنوان یکی از مهم ترین یافته های باستان شناسی در سده بیستم میلادی یاد می شود. [ ۳] پس از کشف اشیای شگفت انگیز در مقبره توت عنخ آمون در قرن بیستم او تبدیل به مشهورترین فرعون مصر شد. در آرامگاه سنگی او سه تابوت وجود دارد که آخرین آن ها از جنس طلا و حاوی بدن مومیایی شده توت عنخ آمون بود. جسدی که سه هزار سال، کاملاً سالم حفظ شده بود. [ ۴]
توت عنخ آمون در نه سالگی فرعون مصر شد و رهبری بازگشت از آیین آتون پرستی به آیین قبلی یعنی آمون پرستی را به دست گرفت. وزیر و جانشین احتمالی وی، آیه، شاید بر بسیاری از تصمیم های سیاسی او اثرگذار بوده باشد.
به رغم شهرت امروزی توت عنخ آمون، دوران فرمانروایی او بسیار کوتاه بود و تأثیر کمی بر جامعه مصر گذاشت. درواقع او تنها یک پسربچه بود که در نه سالگی تاج گذاری کرد و در سن ۱۹ سالگی پس از ده سال پادشاهی درگذشت. با این حال، برخی معتقدند که تأثیر او پس از مرگش بیش از دوران حیاتش بود. پس از آنکه افرادی که وارد مقبره اش شدند جان خود را از دست دادند، این شایعه شکل گرفت که فرعون کسانی که آرامش مقبره اش را برهم زنند نفرین و مجازات می کند. [ ۴]
از توت عنخ آمون در کتاب سینوهه نیز روایت شده است.
شجره نامهٔ توت عنخ آمون هنوز به طور دقیق شناخته نشده است و نظریه های گوناگونی وجود دارد. مثلاً مورخان نمی دانند که آیا او فرزند آخناتون است یا آمنهوتپ سوم یا حتی آیه، کشیش بزرگ آمون.
توت عنخ آمون در ۹ سالگی با سومین دختر آخناتون و نفرتیتی، انخ اسن پاآتون ( کسی که برای آتون زندگی می کند ) ازدواج می کند و پس از مرگ اسمنخکاره، با نام توت عنخ آمون به پادشاهی می رسد. همسر جوانش نیز نام عنخ اسن آمون ( کسی که برای آمون زندگی می کند ) را برای خود برمی گزیند.
فرعون جوان، تحت تأثیر وزیرش آیی، دستور می دهد که تمامی نام های آتون و آخناتون را از معابد پاک کنند و نام آمون را که در دورهٔ حکومت آخناتون حذف شده بود دوباره حک کنند. از آن پس، به دستور کشیشان، بردن نام آخناتون که جنایت کار بزرگ خوانده می شود قدغن است. او پایتخت خود را شهر تب ( تبس، تیبس، تبای ( مصر باستان ) ) ( که از زمان آخناتون رها شده بود ) قرار می دهد و حدود ۱۰سال حکومت می کند، بی آن که پادشاهی او جلال یا درخشندگی خاصی داشته باشد. وی آخرین فرعون دودمان شکوهمند هجدهم است؛ آیی پس از چهار سال پادشاهی حکومت را به رامسسیان ( دودمان نوزدهم ) می سپارد.
عکس توت عنخ آمونعکس توت عنخ آمونعکس توت عنخ آمونعکس توت عنخ آمونعکس توت عنخ آمونعکس توت عنخ آمون
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

شاید جالب باشد بدانیم که عنوان یا لقب پادشاهان یا فرمانروایان مصر در حالت های مفرد و جمع با حروف لاتین به شکل های Phrao و Phraonen با تلفظ های فرااو و فرااونِن به زبان آلمانی در ادبیات غرب به چشم میخورند که در حالت مفرد از دو کلمه فارسی ساخته شده به معنای " او بالائی " یعنی شخص بالا یا فرد اول سرزمین یا کشور و جمع آن به شکل " فرااون ها ". این دو واژه مفرد و جمع به زبان و خط عربی قرآن به شکل های فرعون و فراعنه بیان و درج گردیده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

خدای زیر زمین یا سرزمین مردگان از دیدگاه مصریان یک فرااو بوده به نام " او زیری " ( Oziri ) به معنای اوِ زیرین یا اوِ پایینی که پس از مرگ و خاک سپاری به امر خدای خورشید ( پدر ) از مرگ بر انگیخه گردیده و فرمانروائی و مدیریت مردگان به وی سپرده شده.
توتان خامون ( Tutanchmun ) : شاید به زبان والدین به دو معنای زیر بوده باشد: پیشوند توتان جمع توت بوده و پسوند خامون به شکل خام اون به معنای او خام است و لذا توتان خامون از دیدگاه والدین به این معنا بوده که این نوزاد شبیه توت های خام یا نارس می باشد، و به شکل تو تَن خام اون، به این معنا که توی تن یا داخل تن این نوزاد هنوز خام یا نارس است.
مصر به حروف لاتین به شکل Egybt با تلفظ های اِگُپت ( آلمانی ) و اِجیبت ( انگلیسی ) شاید به زبان فارسی آن اعصار به معنای سرزمین عجایب ( عجیبَت ) بوده باشد و مصر معادل بر گردان قرآنی آن، حال یا از طرف الله و به امر و خواست وی و توسط جبرئیل در قالب وحی به گوش سر و دل مبارک پیامبر ابلاغ گردیده بوده باشد یا آنرا از بزرگان قبیله و قوم شنیده بوده باشد.
از دیدگاه فردی من، نام سرزمین ها، لقب مردمان، پادشاهان و نام شخصیت های مهم و معروف مندرج در متون قدیمی به ویژه در تورای قوم یهود و ایوانگی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) مسیحیان طوری تغییر یافته اند که پارسی زبانان اواخر دوران امپراتوری ساسانی و آیندگان آنان تا به امروز و تا آینده های دور دست نتوانند به سهولت به تلفظ های ریشه و معنای اصلی آنها دست یابند و آنهم شاید با هدف و نیت دفاع جانبازانه از نام و اثر و نشان محمّد در میدان رقابت سر سختانه با نام های موسا یا موسی ؛ ایسا یا عیسی؛ بودا و زرتشت و غیره و ذالک. امروز هم شاهد این رقابت های سرختانه و بعضا خونین می باشیم.
یَهوَه ی قوم تحت عنوان آقا یا سرور دنیا بر تر است یا آبَّا به شکل آبابا یا بابای آسمانی قوم آرامی و سپس پدر آسمانی اقوام مسیحی ملقب به آقا یا سرور و یا الله قوم عرب سرزمین حجاز و بعدا اقوام مسلمان ملقب به نور سماوات و الارض و یا اهورامزدای زرتشتیان و یا برهمن و برهمان ( اولی مفرد و دومی جمع: به ره من ؛ به ره مان یا به ره ما ) هندوان و بودائیان و یا خدای اقوام عجم با پسوند متعال و یا حق تعالی صوفیان و عارفان و حکیمان پارسی زبان خودمان که گویا صاحب یا مالک امر متعالی باشد و یا آتون و آمون مصریان و یا بل بابلیان و یا. . . . . . . . . ) ؟.
پاسخ من به این سوال خودی ( گرچه گفته اند؛ چون دانی و پرسی سوال یا پرسش ات خطاست! ) اینست که این نام ها هرکدام تنها یک لفظ، یک کلمه، یک واژه، یک مفهوم و یک ایده بیش نبوده و نمی باشند و فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردارند و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارند و یا به عبارتی دیگر از هیچگونه موجودیت دیگری چه شهودی و چه غیبی برخوردار نبوده و نمی باشند. در عوض و اما ! خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار که هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او یا آن و یا این، نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد.
در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر گردشگران محترم اینترنتی در فضای مجازی و مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشد، بیان یکی دو بیت شعر از یکی از شاعران آینده نگر و فارسی زبان خودمان که گویا در چند قدمی زمانی و در طی پرواز خیالی در پیش پا و روی خود و طبیعت یک حداثه شگفت انگیز را شهود و مشاهده نموده و سپس تصویر زنده آنرا به شکل زیر در قالب کلمات ریخته، البته با اندکی دستکاری و تغییر از طرف خود من :
آتش فشانی تازه در راه است وانگاه این کوه پیر و صبور از درون دل دردمند و گداخته خویش وز راه قله شراره های سوزان عشق را به هوا و اطراف خواهد افشاند/
و شاعری دیگر یکی از امیال یا آرزوی های خود را چنین بیان نموده :
باز آمد تا دوباره ایسا وار صلیب بر دوش بسوی تپه ی گُلگاتا تازد/ وان جا بر فراز صلیب لرزه بر اندام تمپل و معبد اندازد/ تا پس از فرو پاشی و خاک شدن آنرا ظرف سه شبانه روز دوباره از نو برافرازد/
و یکی دو بیت شعر کودکانه از این حقیر در وصف سهراب که در افق های دور دست سپهر لاجوردی و گنبدی شکل گسترده بر فراز میدان رزم های پهلوانان حماسه ای، در ارابه جنگی ارجونا آسا در کنار کریشتا نشسته و از آن بالا هردو شاهد صحنه اند و کریشنا پدرانه در گوش وی پند و اندز میدهد؛ بگو:
گر به زیارت این دیار و دیدار من می آئید، لطفا به سان وزش نسیم صبحگاهی آهسته و ملایم و خرامان آئید/ چونکه این تن بلورین و هوای بی دفاع روی این سرا تحمل شنیدن صدای شکستن دیوار های صوتی را ندارند باری دگر/