سنجد دونه دونه، انار هش هش ، توت مشت مشت.
در شهرستان بهاباد درباره خوردن سنجد، انار و توت سفید چنین گفته شده:
سِنجِد دونِه دونِه، اَنار هُش هُش ، توت مُشت مُشت.
نحوه خوردن سنجد که مشخص است هر سنجدی که خورده شد سنجد دیگری برداشته و خورده می شود اما برای خوردن انار، باید تکه های انار را به سمت دهان برده و با گاز زدن و کشیدن دانه به داخل دهان، دو سه عدد انار خورد تا کاملا سیر شد و لذت کامل برد حالا بخواهیم دونه دونه انار بخوریم چیز جالبی نخواهد بود. هُش هُش اسم صوت است و صوتِ گاز زدن به تیکه های انار و کشیدن دانه های آن به داخل دهان را بیان می کند و اما درباره توت سفید، باید پرده ی مستطیل یا مربعی شکل، پارچه ای یا پلاستیکی برداشت و پای درخت توت رفت. چهار نفر، چهار گوشه ی پرده را می گیرند و شخص زرنگ و ماهری بالای درخت می رود و سعی می کند با تکان دادن شاخه های کوچک و بزرگ، توت را درون پرده هدایت کند او به افراد پایین درخت دستور می دهد که پرده را به کدام سمت ببرند تا توت های بیشتری درون پرده فرود آیند. بعد از جمع شدن مقداری توت، یکی می گوید که پرده را خالی کنید زیرا توت های درون پرده در ادامه تکان دادن آب می شود منظور از آب شدن، له شدن توت ها در اثر سقوط و فشرده شدن است که می تواند به خارج شدن شیره توت ها منجر شود. بعد از چند بار خالی کردن پرده و جابجایی روی شاخه های جدید در صورت وجود توت و تکان دادن آنها، معمولاً همه دور آخرین پرده که توت ها در آن قرار دارند جمع می شوند و شروع به خوردن توت می کنند عبارت طلایی نخستین که گفته شد توت را باید مشت مشت خورد تا لذت خوردن به بهترین وجه صورت بگیرد امکان آن در این لحظه بوجود می آید. بعد از آن، کاسه ها و سینی های پر از توت با برگ های درخت توت پوشیده می شود تا علاوه بر محافظت از توت ها در مقابل مگس و گرد و خاک بر زیبایی آن افزوده شود. پوشش برگ های سبز درخت بر زینت ظرف ها می افزاید. در خانه، توت ها از ظرف های بزرگ به ظرف های کوچکتر منتقل می شود در این انتقال تکه های کوچک چوب، برگ و توت های خراب از آن جدا می شود تا برای در و همسایه که منظور افراد بیرون از خانه و همسایگان هستند برده شود پدر و مادر، فرزندان، خواهر و برادر ها و اقوام گروه هایی هستند که اغلب در اولویت قرار دارند البته با توجه به میزان توت و وابستگی معمولاً افراد خاصی از این توت بهره می برند و این که ایکاش توت بیشتری بود که برای بقیه هم برده می شد محبت و صفای خانواده را نشان می دهد. بله، کاسه و پیاله شکمی را سیر نمی کنه اما مهر و محبت را بیشتر می کنه. بعد از بردن توت و خوشحال کردن دیگران کم کم توت های باقیمانده هم خورده می شود معمولاً بزرگ تر ها می گویند که دوغ هم فراموش نشود در صورت نبود دوغ، آب و ماست را قاطی کرده و دوغ بدست آمده میل می شود. دوغ، طعم زننده شیرینی توت را برطرف می کند و از اسهال شدن جلوگیری می کند. نکاتی هم درباره ی خوردن توت در بین مردم رایج است بطور مثال، بهتر است توت را ناشتا خورد تخم مرغ و غدای چرب نبایدخورده شود.
... [مشاهده متن کامل]
خب، در پایان این نوشتار بگذارید این مسئله را هم متذکر شوم که خانواده ها باید نقش خود را در انتقال خرده فرهنگ های صحیح به فرزندان به خوبی ایفا کنند تا آنها هم سنت های صحیح را به نسل های بعدی منتقل کنند و همواره از پدران و مادران خود به خوبی یاد کنند. به امید ایرانی سرافراز.
واژه توت مربوط به زبان کرمانی ( t� ) ، مازندرانی ( تیر ) ، ( تیر ) ، خوارزمی از ( twt ) ، واخی tыt، tыẟ، Munji tūy، Parachi tī، Waneci ( tūwa، təwā ) ، سانسکریت तूत ( tūta ) ، तूद ( tūda ) ، ( लू کشمیری ) تول ) ، تُل ( تول ) ، اودیا ତୁଳ ( توحا ) و غیره، همه به معنی توت است. جهت وام گیری بین واژه های ایرانی و هند و آریایی مورد مناقشه است.
... [مشاهده متن کامل]
منابع ها. Asatrian, Garnik ( 2011 ) A Comparative Vocabulary of Central Iranian Dialects ( Persian ) , Tehran: Safir Ardehal Publications, page 397
hombabaaH4z2AB4yur2f9l1613421751. pdf
………………
Borjian, Habib ( 2010 ) “Nes�b - e Tabari Revisited: A Mazandarani Glossary from the Nineteenth Century”, Acta Orientalia Academiae Scientiarum Hungaricae, volume 63, number 1, page 53b of 39–62
https://www. academia. edu/8074681/_Nesâb - e_Tabari_Revisited_A_Mazandarani_Glossary_from_the_Nineteenth_Century_
………………….
Borjian, Habib ( 2003 ) “Oroš nkataṙumner Mazandarani barbaṙi baġajaynakan hamakargi cagman šurǰ. Hin iranakan *t, *d ew *θ [Notes on the origins of Mazandarani consonant system: Old Iranian *t, *d and *θ]”, in Orientalia. EPH Arewelagitutʻyan fakulteti eritasard dasaxosneri ew aspirantneri gitakan hodvacneri žoġovacu ( in Armenian ) , volume I, Yerevan: Caucasian Centre for Iranian Studies, page 62
https://www. academia. edu/8074681/_Nesâb - e_Tabari_Revisited_A_Mazandarani_Glossary_from_the_Nineteenth_Century_
……………………. .
^ Benzing, Johannes ( 1983 ) Chwaresmischer Wortindex, Wiesbaden: Harrasowitz, page 618
……………………. .
Steblin - Kamenskij, I. M. ( 1999 ) Etimologičeskij slovarʹ vaxanskovo jazyka [Etymological Dictionary of the Wakhi Language] ( in Russian ) , Saint Petersburg: Peterburgskoje Vostokovedenije, , page 369
…………………….
Gauthiot, Robert ( 1915 ) “Quelques observations sur le Mindj�ni”, in M�moires de la Soci�t� de Linguistique de Paris ( in French ) , volume 19, page 153 of 133–157
https://archive. org/details/mmoiresling19soci/page/153/mode/2up
……………………
Morgenstierne, Georg ( 1929 ) Parachi and Ormuri ( Indo - Iranian Frontier Languages ) , volume I, Oslo: Instituttet for Sammenlignende Kulturforskning; H. Aschehoug & Co. ( W. Nygaard ) , page 292a
…………………….
Elfenbein, Josef ( 1967 ) “Laṇḍa, Zor Wəla! Waṇecī”, in Arch�v Orientalni[5], volume 35, page 598 of 563–606
https://kramerius. lib. cas. cz/view/uuid:e58cace3 - 3e46 - 11e1 - bdd3 - 005056a60003?page=uuid:272b13b6 - 3e47 - 11e1 - bdd3 - 005056a60003
……………………
Mayrhofer, Manfred ( 1996 ) Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen [Etymological Dictionary of Old Indo - Aryan][6] ( in German ) , volume II, Heidelberg: Carl Winter Universit�tsverlag, page 253
https://archive. org/details/EtymologischesWrterbuchDesAltindoarischenMayrhoferEWA21992
……………………
Laufer, Berthold ( 1919 ) Sino - Iranica: Chinese contributions to the history of civilization in ancient Iran, with special reference to the history of cultivated plants and products ( Fieldiana, Anthropology; 15 ) , volume 3, Chicago: University of Illinois Urbana - Champaign, page 582
https://archive. org/details/sinoiranicachin00laufgoog/page/n406/mode/1up?view=theater
…………………….
Hehn, Victor with Schrader, Otto ( 1911 ) Kulturpflanzen und Haustiere in ihrem �bergang aus Asien nach Griechenland und Italien sowie in das �brige Europa[7] ( in German ) , 8th edition, Berlin: Gebr�der Borntraeger, page 393
https://archive. org/details/kulturpflanzenu00paxgoog/page/393/mode/1up?view=theater
…………………. .
Turner, Ralph Lilley ( 1969–1985 ) “tūta”, in A Comparative Dictionary of the Indo - Aryan Languages, London: Oxford University Press
https://dsal. uchicago. edu/cgi - bin/app/soas_query. py?qs=5900&matchtype=default
…………………
Steblin - Kamenskij, I. M. ( 1982 ) Očerki po istorii leksiki pamirskix jazykov. Nazvanija kulʹturnyx rastenij [Essays on the history of Pamir languages. Names of cultivated plants] ( in Russian ) , Moscow: Nauka, pages 88–89
معروف ترین توت در افغانستان توت سفید دانه دار، توت بی دانه، شاه توت، توت ابراهیم خانی و توت شصتی و شیر توت و همچنین توت پر کبک می باشد.
توت ، میوة ستة مرکّب خوراکی نوعهایی از درختان جنس مروس ( تیرة توتیان ) که معروفترین آنها توت سفید با نام علمی مروس آلبا و شاه توت با نام علمی م . نیگرا هستند ( برای شرح ریخت شناختی و داروشناختی اینها رجوع کنید به زرگری ، ج 4، ص 438ـ440 ) . توت همیشه درخت نیست بلکه گاه به صورت درختچه است و برخی از انواع آن یکپایه و برخی دیگر دو پایه اند ( بروویچ ، ص 1 ) .
... [مشاهده متن کامل]
گونه ها. از میان گونه های توت در جهان ، دو گونه در ایران معروفترند: توت سفید ( و زیرگونة آن «توت مجنون » ) و شاه توت / شاتوت .
الف ) توت سفید درختی است به بلندی ده تا پانزده متر ( برای انواع توت سفید رجوع کنید به ادامة مقاله ) . آن را بومی آسیا ( بریتانیکا ، 1985، ذیل "mulberry" ؛ وینبرن ، 1962 ) ، بومی آسیا و احتمالاً چین ( آمریکانا ، ذیل "mulberry" ) و بومی چین ( ثابتی ، ص 226؛ کروسمان ، ص 310؛ تِسِفن و ژوکوفسکی ، ص 35 ) دانسته اند. ثابتی ( همانجا ) به وجود گونه های وحشی توت سفید در جنگلهای شمال ایران اشاره کرده ، ولی آن را بومی چین دانسته است . بنا بر د. جودائیکا ( ذیل "mulberry" ) ، خاستگاه درخت توت ، ایران است و از آنجا به خاورمیانه راه یافته است . برگ درخت توت و بویژه توت سفید، به عنوان تنها غذای کرم ابریشم ، اهمیت اقتصادی دارد و گاه درخت توت را اساساً به همین منظور می کارند.
پراکندگی جغرافیایی توت سفید در همة نقاط معتدل و نیمه گرمسیری جهان است و در منطقة گیاهْ جغرافیایی ایران ، در این مناطق دیده می شود: ایران ( تهران ، گیلان ، مازندران ، آذربایجان ، اراک ، تفرش ، کرمانشاه ، خراسان ، بلوچستان ، خوزستان ، فارس ، دامغان و سمنان ) ، کردستان عراق ، ترکمنستان ، افغانستان و پاکستان ( برای شرح این پراکندگی در نواحی مذکور رجوع کنید به بروویچ ، ص 2ـ3 ) .
توت مجنون ( مُروس پندولا ] لفظاً= آویخته ، آویزان [ ) ، معروفترین زیرگونة توت سفید، به دلیل شباهت شکلِ چتریِ زیبای آن با شاخه های آویزانِ بید مجنون و داشتن برگهای سبز بزرگ ، اغلب به عنوان درختی زینتی کاشته می شود و میوة آن ، که سرانجام سیاهرنگ و نسبتاً شیرین می شود، خوراکی است .
ب ) شاه توت یا توت سیاه . ارتفاع درخت آن به سه تا پانزده متر یا بیشتر می رسد. توت سیاه را بومی غرب آسیا ( آمریکانا ؛بریتانیکا ، 1973، ذیل "mulberry" ) ، ایران ، عراق و افغانستان ( قهرمان ، ج 4، ش 455؛ بروویچ ، همانجا ) و به طور کلی گیاهی «شرقی » دانسته اند ( کروسمان ، ص 310 ) . تا قرن پانزدهم میلادی درخت شاه توت را برای استفاده از برگ آن در صنعت پرورش کرم ابریشم ، به طور گسترده در ایتالیا می کاشتند، اما از آن پس ، درخت توت سفید جایگزین آن شده است ( بریتانیکا ، 1973، همانجا ) .
پراکندگی جغرافیایی توت سیاه در آسیا، اروپا و افریقاست و در منطقة گیاهْ جغرافیایی ایران : ایران ( کرمانشاه ، اراک ، لرستان ، کرمان ، تهران ، آذربایجان ، بلوچستان ) ، کردستان عراق ، افغانستان و منطقة تالش در جمهوری آذربایجان ( مبیّن ، ج 2، ص 40؛ قهرمان ، همانجا؛ بروویچ ، ص 2 ) یافت می شود. آبادی باویل انواع توتهای معروف ایران و محل رویش آنها را به تفصیل یاد کرده است ( از جمله ، ص 95، 197، 433 ) ، مثلاً توت سفید شمیران ( مشهور به توت شمرانی ) که درشت و بی دانه است .
واژگان . اصل و منشأ ( ایرانی یا سامی ؟ ) واژة توت و دیگر صورتهای قدیم آن ( توث ، تود و توذ ) معلوم نیست و به صورت ¦tuta در سریانی و آرامی ، tut در عبری و tuta در مَندایی به کار رفته است ( مشکور، ج 1، ص 108 ) . در بعضی مآخذ عربی واژة توت را معرب توث فارسی دانسته اند ( رجوع کنید به اَصمعی به نقل دینوری ] سدة سوم [ ، ج 1، ص 71، ش 127؛ جوالیقی ] 465ـ 540 [ ، ص 138 ) . ابن سکّیت ( متوفی 244 ) به نقل ابوریحان بیرونی ، ترجمة کاسانی ( سدة ششم ) ، می گوید ( ج 1، ص 188 ) : « ] توت [ به تاء که دو نقطه دارد، توت شامی را گویند و پارسیان او را خَرتوت و تود نیز گویند». دینوری ( همانجا ) لفظ توث را رایجتر از توت و این هر دو را کم کاربرد و لفظ رایج نزد عرب زبانان را در آن زمان فِرصاد / فَرصاد ذکر کرده است . وی همچنین به نقل از راویانی ناشناس می نویسد که اهل بصره لفظ فِرصاد را در بارة درخت توت به کار می برند و میوة آن را توث ( = توت قرمز ) می نامند. ابن بیطار ( متوفی 646 ) در تفسیر خود بر کتاب دیوسکوریدس ( ص 155، ش 137 ) واژة یونانی «موراا» ( مذکور در ترجمة عربی قدیم این کتاب ، ش 142، ص 119ـ120 ) را به صورت «مُوْرَّا» ضبط کرده و معادل توت یا فرصاد عربی دانسته است . به نوشتة ابوالخیر اشبیلی ( سدة ششم ؛ ج 1، ص 120، ش 321 ) نام رایج این میوه در حجاز بَشْکَل ، و در بصره فِرصاد بوده است . حکیم مؤمن ( سدة یازدهم ؛ ص 65 ) می گوید: «شیرین او را نَبَطی و ترش او را شامی می نامند». انطاکی ( متوفی 1008؛ ص 142 ) نوشته : «ما توت سفید را « حلبی » می خوانیم و توت سیاه به شامی معروف است ». نفیسی ( ج 3، ص 2019 ) واژة ناآشنای شَخرور / شَخروز را به معنای توت سیاه یا شاه توت ذکر کرده ، که در منبع دیگری یافت نشد. توت در زبانها و گویشهای ایرانی به این صورتها آمده است : پهلوی ] bun [ t ¦tu / d ¦tu ( = ] درخت [ توت ؛ بهار، ص 159؛ فره وشی ، ذیل «توت بن » ) ؛ کُردی ، تُو/ تُووْ ، تفیْ ( ابراهیم پور، ذیل واژه ؛ شرفکندی ، ذیل «تفیْ»؛ خالدی مقدسی ، ذیل «تُو» ) ؛ لری ، ¦ t ( ایزدپناه ، ذیل «تی » ) یا tit ( سرلک ، ذیل «تیت » ) ؛ سیستانی tutt ( محمدی خُمَک ، ذیل «توتّ» ) ؛ مازندرانی و گیلکی t ¦tu ( نجف زادة بارفروش ، ص 130؛ سرتیپ پور، ذیل «توت کله »؛ مرعشی ، ذیل «توته باغ »، «توته دار»، «توته وَلْکْ» ) ؛ در نواحی ترک زبان t ¦t/du ¦tu ( سامی ، ذیل «دوت »؛ پیفون ، ذیل واژه ) و t ¦aradu ¤k ( = شاه توت ؛ ردهاوس ، ذیل "mulberry" ) .
پیشینة شناخت . در طبقه بندی مشهور بندهش ( ص 88 ) ، از میوه ها به سی نوع ، توت جزو ده میوه ای است که درون و بیرون آن خوردنی است ( یعنی فاقد پوست و هستة سخت است ) . در منابع اسلامی آمد . . .