توب
لغت نامه دهخدا
توب. [ ت َ ] ( ع مص ) بازگشتن از گناه. ( زوزنی ). از گناه بازگشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). توبه. متاب. تتوبة. بازگشت از گناه. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || توفیق توبه دادن خدای کسی را: تاب اﷲ علیه ؛توفیق توبه داد خدای او را یا آسان گردانید دشواری وی را یا باز مهربان شد بر وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برگشتن حق تعالی از قهر و عذاب. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۸۷(بار)
توب. توبه. کتاب همه به معنی رجوع و برگشتن است. در قاموس و صحاح و اقرب الموارد، قید معصیّت را اضافه کرده و گفتهاند: رجوع از معصیّت ولی رجوع مطلق صحیح است زیرا این کلمه درباره خدای تعالی نیز بکار رفته و در او رجوع از معصیّت معنی ندارد مثل . در مجمع ذیل آیه 37 بقره فرموده: اصل توبه رجوع از عمل گذشته است. گویا مجمع نیز توبه عبد را در نظر داشته است. در المیزان در جاهای متعدد آن را مطلق رجوع فرموده و این کاملاً صحیح و به استعمال قرآن اوفق است. معنای توبه همانطور که گفته شد رجوع است النهایه توبه خدا با توبه عبد فرقش آنست که توبه عبد برگشتن به سوی خداست با ترک معصیت و تصمیم عدم ارتکاب به آن، و توبه خدا بازگشت به بنده است با رحمت و مغفرت و با موفّق کردن به توبه (جبمله اخیر را بعداً توضیح خواهیم داد.) باید دانست: بازگشت خدای مهربان به سوی بنده از بازگشت بنده بیشتر است لذا صیغه مبالغه توّاب همه جای قرآن صفت خداوند آمده است «هُوَ التَّوَّاب الرّحیمُ» بقره آیات 32 - 54 - 128 - 160 و آیات دیگر، ولی درباره بندگان اسم فاعل آمده است نظیر . فقط در یک محل آمده در اینجا لازم است درباره چند آیه سخن گوئیم. 1- مگر آنکه توبه کند و ایمان آرد و عمل صالح انجام دهد، پس خدا سیئات آنها رابه حسنات مبدّل میکند. ظاهر آیه آنست که ایمان و عمل و توبه سبب تبدیل سیئات به حسناتاند. مثلاً آنکه شرک ورزیده و قتل نفس کرده و زنا نموده در صورت توبه و ایمان و عمل صالح روز قیامت خواهد دید که شرک مبدّل به توحید و قتل نفس مبدّل به احیاء نفس و زنا مبدّل به یک عمل خوب و مفید شده است، او خار کشته بود ولی گل میچیند. مثل روشن آن همان کثافات و زباله هاست که پس از تحوّلات بسیار در مزرعهها به صورت کود ریخته میشود و به میوههای شیرین و حبوبات لذیذ مبدّل میگردند، عجبا وقت تنقیه مستراح همه ناراحت و مشمئز هستیم ولی تصوّر نمیکنیم که این همه قازورات تنفّر آور، روزی مبدّل به میوههای شیرین گشته و تحویل ما خواهد شد!!!. مثال دیگر آنست: در بعضی جاها ریشه خار را شکافته و تخم هندوانه را داخل آن میکنند و روی آن را با خاک میپوشانند، تخم در آنجا روئیده و از ریشه خار آب گرفته میوه بس عالی و شیرین میدهد، تصوّر کنید سیّئه چطور به حسنه مبدّل شده است، ریشه خار ولی میوه هندوانه است، این است معنای «یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات». از ظاهر آیه نمیتوان دست برداشت. خوشا به حال آنان که دست برداشت. خوشا به حال آنانکه از بدیها توبه کرده و در ایمان و عمل استقامت میورزند که زهرها از برای آنها مبدّل به شهدها خواهد شد. ساعتی چند که با لهو و لعب گذراندهاند خواهند دید که خدا آن را به نماز و تلاوت قرآن مبدّل کرده است. راجع به تمام مطلب رجوع کنید به «سیّئه». در تفسیر برهان ذیل آیه شریفه 12 حدیث در این زمینه نقل شده است. 2- آیه شریفه کاملاً صریح و روشن است: که توبه بنده میان دو توبه خداوند است. یعنی اوّل خدا به بنده میگردد و به او توفیق توبه میدهد، سپس بنده توبه میکند آنگاه خدا توبه کرده و آن را میپذیرد و بنده را مورد بخشودگی و مرحمت قرار میدهد «ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا» پس توبه بنده محفوف به دو توبه خداست. معنی آیه چنین است: پس به آنها بازگشت که خدا به آنها مهربان و رحیم است و نیز بر آن سه تن بازگشت که مانده بودند تا وقتیکه زمین با همه وسعت بر آنها تنگ شد و از خویش به تنگ آمدند و بدانستند که از خدا جز به سوی او پناهی نیست پس به آنها بازگشت تا آنها بازگردند (و توبه کنند) که اوست توّاب و مهربان. 3- این دو آیه از چند جهت جای دقّتاند اوّل اینکه مراد از جهالت آن است که کسی ندانسته گناهی بکند سپس بداند که آن کار گناه و حرام است و یا کسی که گناه بودن کاری را میدانسته، ولی روی هوی و هوس و غلبه مشتهیات نفسانی که خود یک نوع جهالت است آن کار را بکند چنین کسی بعد از به خود آمدن و دانستن معصیت باید فوراً توبه کند «ثُمَّ یَتوبونَ مِنْ قَریبٍ» عیّاشی در تفسیر خود از امام صادق «علیه السلام» نقل میکند: هر گناهی که بنده میکند هر چند عالم باشد آنگاه که قصد معصیت کند جاهل است، خدا در حکایت قول یوسف به برادرانش فرموده «هَل عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخیهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلونَ» به آنها نسبت جهل داده چون قصد عصیان کرده بودند. دوّم آنکه: بعد از یقین به مرگ توبه قبول نیست و نیز برای آنان که کافرند و در آن حال که میمیرند اگر توبه کنند، توبه نیست. ظاهر این است که اگر مسلمان پیوسته مرتکب گناه بشود و هنگام یقین به مرگ توبه کند و یا کافری مادام العمر کافر باشد و چون وقت مرگش رسید و به آن یقین کرد، ایمان آورد و به سوی خدا برگردد از هیچ یک توبه و ایمان قبول نیست (مراد از توبه در هر دو محلّ توبه خداست یعنی قبولِ توبه بنده که با ملازمه توبه بنده را نیز میرساند.) این مطلب از دو آیه ذیل نیز روشن میشود میبینیم که فرعون مادام العمر در کفر و عناد بود و وقت غرق شدن گفت: به معبودی که بنی اسرائیل ایمان آوردهاند ایمان آوردم، ولی از وی قبول نشد و خدا در جواب فرمود: آیا اکنون ایمان میآوری؟ حال آنکه تو از پیش عصیان ورزیده و از تبهکاران بودهای. . مراد از اتیان بعض آیات، تمام شدن مهلت و رسیدن عذاب و اخذ خدائی و نظیر آن است، ظهور آیه در آن است که ایمان آوردن در آن وقت مفید نیست و همچنین آن که از پیش ایمان آورده و قدرت داشته که عمل بکند ولی نکرده است، ایمان او فایده ندارد امّا آنکه پیش از رسیدن مرگ ایمان آورده ولی حجال عمل نداشته است، آیه به حال او شامل نیست. در هر حال از این آیات به خوبی روشن است که توبه و ایمان در حیت مشاهده مرگ بی اثر و بی بهره است ولی پیش از یقین به مرگ اگر کسی توبه کند توبه او قبول است ولو مجال عمل هم نباشد. چنان که در روایت کافی از امام صادق «علیه السلام» از حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله و سلم» نقل است که فرمود: هر که یکسال پیش از مرگش توبه کند خدا میپذیرد. بعد فرمود یک یکسال زیاد است هر که یک ماه قبل از مرگ خود توبه کند، خدا قبول میکند، بعد فرمود یک ماه زیاد است هر که یک هفته قبل از مرگش توبه کند حق تعالی میپذیرد. سپس فرمود یک هفته زیاد است هر که یک روز قبل از مرگ توبه کند خدا توبه او را میپذیرد، بعد فرمود یک روز زیاد است هر که پیش از معاینه مرگ توبه کند خدا میپذیرد (کافی ج 2 ص 440 طبع آخوندی) این روایت به چند وجه در کافی نقل شده و در المیزان نظیر آن را از فقیه نقل کرده و در کتب اهل سنّت نیز منقول است و در تفسیر ابن کثیر چند حدیث در این زمینه آمده است. چرا توبه در آن حال قبول نیست؟ در المیزان فرموده: علّت عدم قبول این گونه توبه آن است که یأس از زندگی و ترس قیامت او را به توبه و ندامت مجبور کرده و آنگاه که نه حیات دنیوی هست و نه عمل خیری، توبه و رجوع واقعیّت نخواهد داشت یعنی آن در واقع توبه و برگشت حقیقی نیست. درالمنار گوید:... استاد گفت مراد آنست که توبه صحیح از آنها واقع نمیشود... آن وقت در توجیه این سخن میگوید سنّت خدائی بر آن جاری است که اعمال بد در نفوس مرتکبین اثر بگذارد و اعمال بد بر آنها احاطه کرده مجالی برای انخلاع و توبه نمیماند و آنگاه که مرگ را معاینه کرد و از لذّت زندگی مأیوس شد میگوید: توبه کردم او تائب نیست بلکه مدّعی و کاذب است. و در استظهار این مطلب گوید در آیه اوّل آمده «یَعْمَلُونَ السّوءَ» و در دوّم «یَعْمَلُونَ السَّیِئاتِ» جمع در اینجا همه افراد گناه را که توأم با اصرار و تکرار است شامل میشود... و اصرار در بعضی موجب ارتکاب بعض دیگر میشود... در آیه اوّل آمده «یتوبون» و توبه را به آنها اسناد داده و در دوّمی آمده «قالَ اِنّی تَبْتُ الْآنَ» روشن میشود که مدّعی توبه است در وقت عجز از گناه، یعنی دلش گناه را ترک نکرده و نفسش از آن اعراض ننموده مثل کسی که در ملک دیگری فساد میکند و صاحب ملک او را گرفته و تیغ بر گردن نهاده میخواهد او را سر ببرد چون حال را چنین دیده میگوید دیگر این کار را نمیکنم! ولی دلش از آن کار برنگشته و آن را قبیح ندانسته است. حاصل مطلب المیزان و المنار آنست که علّت عدم قبول، نبودن توبه حقیقی است و این رجوع، رجوع واقعی که توأم بانَدَم و تقبیح گذشتهها باشد، نیست. مجمع البیان فرموده: علّت عدم قبول آن است که بنده در آن حال به فعل حسنات و ترک قبائح مجبور شده و از حد تکلیف خارج میگردد زیرا که مستحق مدح و ذمّ نیست و آنگاه تکلیف وجود ندارد. حاصل مطلب طبرسی آنست که توبه آنها توبه واقعی است و علّت عدم قبول، گذشتن ظرف عمل و زمان تکلیف و همچنین مجبور بودن است. نا گفته نماند چنانکه در «ایمان» گذشت آن تسلیم واقعی است ولی هنگام مرگ و عذاب، شخص بالاجبار تسلیم میشود و چون ایمان واقعی نیست و ظرف تکلیف و عمل گذشته است توبه قبول نمیشود زیرا خدا خواسته مردم با تدبّر در آیات کون و طبیعت به اختیار خود ایمان بیاورند و مجالی برای عمل و اصلاح ما قبل داشته باشند، مثلا آیه . روشن میکند که تسلیم میشود ولی در ظاهر، فائدهای به حالشان ندارد همچنین دو آیه ذیل میفهمانند که کافران ایمان اختیاری که با تفکّر در نظام عالم به دست میآید، نمیآورند و چون عذاب الیم را دیدند تسلیم میشوند، و این غیر از آیه ذیل است که فرموده آیه شریفه درباره حضرت عیسی است و مفهومش آنست که تمام اهل کتاب پیش از مرگ خود به حضرت عیسی ایمان میآورند و میدانند که خدا و پسر خدا نبوده است و ظاهر آیه آنست که ضمیر «به» به عیسی و ضمیر «موته» به اهل الکتاب راجع است. المیزان و المنار در تفسیر آیه گفتهاند: هر یک از اهل کتاب در وقت مرگ و دیدن عالم شهود وضعشان عوض شده و یقین پیدا میکنند که عیسی پیغمبر و بنده خدا بوده است نه خدا و یا پسر خدا و یا دروغگو، در نتیجه حجّت خدا درباره عیسی بر یهود و نصاری تمام میشود ولی باز پیداست که این ایمان فایدهای به حالشان نخواهد داشت. خلاصه اینکه: از مجموع آیات روشن میشود ایمان و تسلیم، واقعی و از ته قلب نیست و نظیر: است. سوّم: شخص گناهکار که هنگام مرگ میگوید: «اِنّی تُبْتُ الان» توبهاش قبول نیست و بی توبه از دنیا میرود ولی معذّب بودنش مانند کافر حتمی نیست احتمال دارد به وسیله شفاعت یا رحمت خدا، بخشوده شود، ذیل آیه که میگوید: «اَعْتَدْنالَهُمْ عَذاباً اَلیماً» حکم اوّلی است و احتمال شفاعت و غیره را از بین نمیبرد بلی اگر شفاعت و رحمت خدا شامل حالش نشود، معذّب خواهد بود، در المیزان نیز به آن اشاره شده است. چهارم: تفسیر المیزان به استناد «علی» و «لام» در «اِنَّما التّوبهُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ» توبه را در صدر آیه و همچنین در «وَلَیْسَتِ التّوبَةُ للَّذینَ...»به شهادت قید «وَ هُمْ کَفّارٌ» توبه خدا گرفته است نه توبه عبد یعنی رجوع خدا برای کسانی است که چنان باشند و برای کسانی نیست که وقت مرگ توبه کنند و یا از کفر برگردند. مخفی نماند توبه خدا بر بنده در تمام قرآن با «علی» متعدی شده است مثل ، ، و امثال آنها و توبه بنده به سوی خدا در تمام قرآن با «الی» متعدی آمده نظیر ، ، و امثال ذلک، و این به مناسبت استعلاء حق تعالی و کوچکی بندگان است. «علی» در آیه «عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ)گرچه از قبیل اوّل نیست ولی چون معنی تعهّد را میرساند بنظر قوی بلکه حتمی میرسد که مراد از توبه، توبه خداست یعنی برگشتن خدا بر بنده کسانی است که زود توبه کنند و خلاصه این میشود که توبه خدا فقط برای کسانی است که زود توبه کنند نه بر آنان که هنگام مرگ توبه کنند و یا بر حال کفر بمیرند. در این صورت آیاتی که درباره عدم قبول توبه فرعون و کفّار دیگر آورده شد از آیه دوّم اجنبی هستند زیرا در آیه دوّم اجنبی هستند زیرا در آیه دوّم توبه کفّار مطرح نیست بلکه مضمونش این است که: خدا به کسانی که در وقت مرگ توبه کنند و به کسانی که به حال کفر از دنیا بروند توبه نمیکند، الّهم این که بگوئیم چون توبه خدا به معنی قبول توبه بنده است بالملازمه به دست میآید که از کافر در آن موقع توبه هست ولی خدا قبول ندارد. در این صورت آیاتی که در خصوص فرعون و غیره نقل شد همه با این آیه در یک سیاقاند و این سخن قوی و بلکه حتمی است. درباره آیه گفتهاند چون توبه حقیقی از آنها سر نمیزند در مجمع فرموده: اگر توبه حقیقی داشته باشند هدایت مییابند آخر آیه مؤید قول اهل تفسیر است.
توب. توبه. کتاب همه به معنی رجوع و برگشتن است. در قاموس و صحاح و اقرب الموارد، قید معصیّت را اضافه کرده و گفتهاند: رجوع از معصیّت ولی رجوع مطلق صحیح است زیرا این کلمه درباره خدای تعالی نیز بکار رفته و در او رجوع از معصیّت معنی ندارد مثل . در مجمع ذیل آیه 37 بقره فرموده: اصل توبه رجوع از عمل گذشته است. گویا مجمع نیز توبه عبد را در نظر داشته است. در المیزان در جاهای متعدد آن را مطلق رجوع فرموده و این کاملاً صحیح و به استعمال قرآن اوفق است. معنای توبه همانطور که گفته شد رجوع است النهایه توبه خدا با توبه عبد فرقش آنست که توبه عبد برگشتن به سوی خداست با ترک معصیت و تصمیم عدم ارتکاب به آن، و توبه خدا بازگشت به بنده است با رحمت و مغفرت و با موفّق کردن به توبه (جبمله اخیر را بعداً توضیح خواهیم داد.) باید دانست: بازگشت خدای مهربان به سوی بنده از بازگشت بنده بیشتر است لذا صیغه مبالغه توّاب همه جای قرآن صفت خداوند آمده است «هُوَ التَّوَّاب الرّحیمُ» بقره آیات 32 - 54 - 128 - 160 و آیات دیگر، ولی درباره بندگان اسم فاعل آمده است نظیر . فقط در یک محل آمده در اینجا لازم است درباره چند آیه سخن گوئیم. 1- مگر آنکه توبه کند و ایمان آرد و عمل صالح انجام دهد، پس خدا سیئات آنها رابه حسنات مبدّل میکند. ظاهر آیه آنست که ایمان و عمل و توبه سبب تبدیل سیئات به حسناتاند. مثلاً آنکه شرک ورزیده و قتل نفس کرده و زنا نموده در صورت توبه و ایمان و عمل صالح روز قیامت خواهد دید که شرک مبدّل به توحید و قتل نفس مبدّل به احیاء نفس و زنا مبدّل به یک عمل خوب و مفید شده است، او خار کشته بود ولی گل میچیند. مثل روشن آن همان کثافات و زباله هاست که پس از تحوّلات بسیار در مزرعهها به صورت کود ریخته میشود و به میوههای شیرین و حبوبات لذیذ مبدّل میگردند، عجبا وقت تنقیه مستراح همه ناراحت و مشمئز هستیم ولی تصوّر نمیکنیم که این همه قازورات تنفّر آور، روزی مبدّل به میوههای شیرین گشته و تحویل ما خواهد شد!!!. مثال دیگر آنست: در بعضی جاها ریشه خار را شکافته و تخم هندوانه را داخل آن میکنند و روی آن را با خاک میپوشانند، تخم در آنجا روئیده و از ریشه خار آب گرفته میوه بس عالی و شیرین میدهد، تصوّر کنید سیّئه چطور به حسنه مبدّل شده است، ریشه خار ولی میوه هندوانه است، این است معنای «یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات». از ظاهر آیه نمیتوان دست برداشت. خوشا به حال آنان که دست برداشت. خوشا به حال آنانکه از بدیها توبه کرده و در ایمان و عمل استقامت میورزند که زهرها از برای آنها مبدّل به شهدها خواهد شد. ساعتی چند که با لهو و لعب گذراندهاند خواهند دید که خدا آن را به نماز و تلاوت قرآن مبدّل کرده است. راجع به تمام مطلب رجوع کنید به «سیّئه». در تفسیر برهان ذیل آیه شریفه 12 حدیث در این زمینه نقل شده است. 2- آیه شریفه کاملاً صریح و روشن است: که توبه بنده میان دو توبه خداوند است. یعنی اوّل خدا به بنده میگردد و به او توفیق توبه میدهد، سپس بنده توبه میکند آنگاه خدا توبه کرده و آن را میپذیرد و بنده را مورد بخشودگی و مرحمت قرار میدهد «ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا» پس توبه بنده محفوف به دو توبه خداست. معنی آیه چنین است: پس به آنها بازگشت که خدا به آنها مهربان و رحیم است و نیز بر آن سه تن بازگشت که مانده بودند تا وقتیکه زمین با همه وسعت بر آنها تنگ شد و از خویش به تنگ آمدند و بدانستند که از خدا جز به سوی او پناهی نیست پس به آنها بازگشت تا آنها بازگردند (و توبه کنند) که اوست توّاب و مهربان. 3- این دو آیه از چند جهت جای دقّتاند اوّل اینکه مراد از جهالت آن است که کسی ندانسته گناهی بکند سپس بداند که آن کار گناه و حرام است و یا کسی که گناه بودن کاری را میدانسته، ولی روی هوی و هوس و غلبه مشتهیات نفسانی که خود یک نوع جهالت است آن کار را بکند چنین کسی بعد از به خود آمدن و دانستن معصیت باید فوراً توبه کند «ثُمَّ یَتوبونَ مِنْ قَریبٍ» عیّاشی در تفسیر خود از امام صادق «علیه السلام» نقل میکند: هر گناهی که بنده میکند هر چند عالم باشد آنگاه که قصد معصیت کند جاهل است، خدا در حکایت قول یوسف به برادرانش فرموده «هَل عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخیهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلونَ» به آنها نسبت جهل داده چون قصد عصیان کرده بودند. دوّم آنکه: بعد از یقین به مرگ توبه قبول نیست و نیز برای آنان که کافرند و در آن حال که میمیرند اگر توبه کنند، توبه نیست. ظاهر این است که اگر مسلمان پیوسته مرتکب گناه بشود و هنگام یقین به مرگ توبه کند و یا کافری مادام العمر کافر باشد و چون وقت مرگش رسید و به آن یقین کرد، ایمان آورد و به سوی خدا برگردد از هیچ یک توبه و ایمان قبول نیست (مراد از توبه در هر دو محلّ توبه خداست یعنی قبولِ توبه بنده که با ملازمه توبه بنده را نیز میرساند.) این مطلب از دو آیه ذیل نیز روشن میشود میبینیم که فرعون مادام العمر در کفر و عناد بود و وقت غرق شدن گفت: به معبودی که بنی اسرائیل ایمان آوردهاند ایمان آوردم، ولی از وی قبول نشد و خدا در جواب فرمود: آیا اکنون ایمان میآوری؟ حال آنکه تو از پیش عصیان ورزیده و از تبهکاران بودهای. . مراد از اتیان بعض آیات، تمام شدن مهلت و رسیدن عذاب و اخذ خدائی و نظیر آن است، ظهور آیه در آن است که ایمان آوردن در آن وقت مفید نیست و همچنین آن که از پیش ایمان آورده و قدرت داشته که عمل بکند ولی نکرده است، ایمان او فایده ندارد امّا آنکه پیش از رسیدن مرگ ایمان آورده ولی حجال عمل نداشته است، آیه به حال او شامل نیست. در هر حال از این آیات به خوبی روشن است که توبه و ایمان در حیت مشاهده مرگ بی اثر و بی بهره است ولی پیش از یقین به مرگ اگر کسی توبه کند توبه او قبول است ولو مجال عمل هم نباشد. چنان که در روایت کافی از امام صادق «علیه السلام» از حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله و سلم» نقل است که فرمود: هر که یکسال پیش از مرگش توبه کند خدا میپذیرد. بعد فرمود یک یکسال زیاد است هر که یک ماه قبل از مرگ خود توبه کند، خدا قبول میکند، بعد فرمود یک ماه زیاد است هر که یک هفته قبل از مرگش توبه کند حق تعالی میپذیرد. سپس فرمود یک هفته زیاد است هر که یک روز قبل از مرگ توبه کند خدا توبه او را میپذیرد، بعد فرمود یک روز زیاد است هر که پیش از معاینه مرگ توبه کند خدا میپذیرد (کافی ج 2 ص 440 طبع آخوندی) این روایت به چند وجه در کافی نقل شده و در المیزان نظیر آن را از فقیه نقل کرده و در کتب اهل سنّت نیز منقول است و در تفسیر ابن کثیر چند حدیث در این زمینه آمده است. چرا توبه در آن حال قبول نیست؟ در المیزان فرموده: علّت عدم قبول این گونه توبه آن است که یأس از زندگی و ترس قیامت او را به توبه و ندامت مجبور کرده و آنگاه که نه حیات دنیوی هست و نه عمل خیری، توبه و رجوع واقعیّت نخواهد داشت یعنی آن در واقع توبه و برگشت حقیقی نیست. درالمنار گوید:... استاد گفت مراد آنست که توبه صحیح از آنها واقع نمیشود... آن وقت در توجیه این سخن میگوید سنّت خدائی بر آن جاری است که اعمال بد در نفوس مرتکبین اثر بگذارد و اعمال بد بر آنها احاطه کرده مجالی برای انخلاع و توبه نمیماند و آنگاه که مرگ را معاینه کرد و از لذّت زندگی مأیوس شد میگوید: توبه کردم او تائب نیست بلکه مدّعی و کاذب است. و در استظهار این مطلب گوید در آیه اوّل آمده «یَعْمَلُونَ السّوءَ» و در دوّم «یَعْمَلُونَ السَّیِئاتِ» جمع در اینجا همه افراد گناه را که توأم با اصرار و تکرار است شامل میشود... و اصرار در بعضی موجب ارتکاب بعض دیگر میشود... در آیه اوّل آمده «یتوبون» و توبه را به آنها اسناد داده و در دوّمی آمده «قالَ اِنّی تَبْتُ الْآنَ» روشن میشود که مدّعی توبه است در وقت عجز از گناه، یعنی دلش گناه را ترک نکرده و نفسش از آن اعراض ننموده مثل کسی که در ملک دیگری فساد میکند و صاحب ملک او را گرفته و تیغ بر گردن نهاده میخواهد او را سر ببرد چون حال را چنین دیده میگوید دیگر این کار را نمیکنم! ولی دلش از آن کار برنگشته و آن را قبیح ندانسته است. حاصل مطلب المیزان و المنار آنست که علّت عدم قبول، نبودن توبه حقیقی است و این رجوع، رجوع واقعی که توأم بانَدَم و تقبیح گذشتهها باشد، نیست. مجمع البیان فرموده: علّت عدم قبول آن است که بنده در آن حال به فعل حسنات و ترک قبائح مجبور شده و از حد تکلیف خارج میگردد زیرا که مستحق مدح و ذمّ نیست و آنگاه تکلیف وجود ندارد. حاصل مطلب طبرسی آنست که توبه آنها توبه واقعی است و علّت عدم قبول، گذشتن ظرف عمل و زمان تکلیف و همچنین مجبور بودن است. نا گفته نماند چنانکه در «ایمان» گذشت آن تسلیم واقعی است ولی هنگام مرگ و عذاب، شخص بالاجبار تسلیم میشود و چون ایمان واقعی نیست و ظرف تکلیف و عمل گذشته است توبه قبول نمیشود زیرا خدا خواسته مردم با تدبّر در آیات کون و طبیعت به اختیار خود ایمان بیاورند و مجالی برای عمل و اصلاح ما قبل داشته باشند، مثلا آیه . روشن میکند که تسلیم میشود ولی در ظاهر، فائدهای به حالشان ندارد همچنین دو آیه ذیل میفهمانند که کافران ایمان اختیاری که با تفکّر در نظام عالم به دست میآید، نمیآورند و چون عذاب الیم را دیدند تسلیم میشوند، و این غیر از آیه ذیل است که فرموده آیه شریفه درباره حضرت عیسی است و مفهومش آنست که تمام اهل کتاب پیش از مرگ خود به حضرت عیسی ایمان میآورند و میدانند که خدا و پسر خدا نبوده است و ظاهر آیه آنست که ضمیر «به» به عیسی و ضمیر «موته» به اهل الکتاب راجع است. المیزان و المنار در تفسیر آیه گفتهاند: هر یک از اهل کتاب در وقت مرگ و دیدن عالم شهود وضعشان عوض شده و یقین پیدا میکنند که عیسی پیغمبر و بنده خدا بوده است نه خدا و یا پسر خدا و یا دروغگو، در نتیجه حجّت خدا درباره عیسی بر یهود و نصاری تمام میشود ولی باز پیداست که این ایمان فایدهای به حالشان نخواهد داشت. خلاصه اینکه: از مجموع آیات روشن میشود ایمان و تسلیم، واقعی و از ته قلب نیست و نظیر: است. سوّم: شخص گناهکار که هنگام مرگ میگوید: «اِنّی تُبْتُ الان» توبهاش قبول نیست و بی توبه از دنیا میرود ولی معذّب بودنش مانند کافر حتمی نیست احتمال دارد به وسیله شفاعت یا رحمت خدا، بخشوده شود، ذیل آیه که میگوید: «اَعْتَدْنالَهُمْ عَذاباً اَلیماً» حکم اوّلی است و احتمال شفاعت و غیره را از بین نمیبرد بلی اگر شفاعت و رحمت خدا شامل حالش نشود، معذّب خواهد بود، در المیزان نیز به آن اشاره شده است. چهارم: تفسیر المیزان به استناد «علی» و «لام» در «اِنَّما التّوبهُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ» توبه را در صدر آیه و همچنین در «وَلَیْسَتِ التّوبَةُ للَّذینَ...»به شهادت قید «وَ هُمْ کَفّارٌ» توبه خدا گرفته است نه توبه عبد یعنی رجوع خدا برای کسانی است که چنان باشند و برای کسانی نیست که وقت مرگ توبه کنند و یا از کفر برگردند. مخفی نماند توبه خدا بر بنده در تمام قرآن با «علی» متعدی شده است مثل ، ، و امثال آنها و توبه بنده به سوی خدا در تمام قرآن با «الی» متعدی آمده نظیر ، ، و امثال ذلک، و این به مناسبت استعلاء حق تعالی و کوچکی بندگان است. «علی» در آیه «عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ)گرچه از قبیل اوّل نیست ولی چون معنی تعهّد را میرساند بنظر قوی بلکه حتمی میرسد که مراد از توبه، توبه خداست یعنی برگشتن خدا بر بنده کسانی است که زود توبه کنند و خلاصه این میشود که توبه خدا فقط برای کسانی است که زود توبه کنند نه بر آنان که هنگام مرگ توبه کنند و یا بر حال کفر بمیرند. در این صورت آیاتی که درباره عدم قبول توبه فرعون و کفّار دیگر آورده شد از آیه دوّم اجنبی هستند زیرا در آیه دوّم اجنبی هستند زیرا در آیه دوّم توبه کفّار مطرح نیست بلکه مضمونش این است که: خدا به کسانی که در وقت مرگ توبه کنند و به کسانی که به حال کفر از دنیا بروند توبه نمیکند، الّهم این که بگوئیم چون توبه خدا به معنی قبول توبه بنده است بالملازمه به دست میآید که از کافر در آن موقع توبه هست ولی خدا قبول ندارد. در این صورت آیاتی که در خصوص فرعون و غیره نقل شد همه با این آیه در یک سیاقاند و این سخن قوی و بلکه حتمی است. درباره آیه گفتهاند چون توبه حقیقی از آنها سر نمیزند در مجمع فرموده: اگر توبه حقیقی داشته باشند هدایت مییابند آخر آیه مؤید قول اهل تفسیر است.
wikialkb: ریشه_توب
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید