لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
همراهی کردن، همراه بودن، جفت کردن، ضمیمه کردن، توام کردن، دم گرفتن، صدا یا ساز را جفت کردن
جفت کردن، توام کردن
توام کردن، امیختن، یکی کردن
جفت کردن، توام کردن
فارسی به عربی
( توام کردن (ملقمه فلزات با جیوه ) ) ادمج
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید