توانگردلی. [ ت ُ / ت َ گ َ دِ ] ( حامص مرکب ) بزرگواری. سخاوت. بلندطبعی. بخشندگی : دانم و از رای تو آگه شدم کاین ز توانگردلی و از سخاست.فرخی.به جوانمردی و تشریف نوازی مشهوربه توانگردلی و نیک نهادی مشهود.سعدی.رجوع به توانگردل و توانگر و دیگر ترکیبهای آن شود.