توانگر جاه

لغت نامه دهخدا

توانگرجاه. [ ت ُ / ت َ گ َ ] ( ص مرکب ) بزرگوار. بلندپایه. والامقام :
تو آن توانگرجاهی که عور و درویشند
به پیش جاه تو این دو توانگر آتش و آب.
مسعودسعد.
رجوع به توانگر شود.

فرهنگ فارسی

بزرگوار . بلند پایه والا مقام .

پیشنهاد کاربران

بپرس