توانگرجاه. [ ت ُ / ت َ گ َ ] ( ص مرکب ) بزرگوار. بلندپایه. والامقام : تو آن توانگرجاهی که عور و درویشندبه پیش جاه تو این دو توانگر آتش و آب.مسعودسعد.رجوع به توانگر شود.