توانبخشی


معنی انگلیسی:
rehabilitation

فرهنگ معین

(تَ بَ ) (حامص . ) بازگرداندن تن درستی و عمل کرد طبیعی عضو آسیب - دیده یا شخص بیمار در کوتاه ترین مدت ، بازتوانی .

دانشنامه عمومی

توانبخشی (کیفرشناسی). توانبخشی ( انگلیسی: Rehabilitation ) به روند بازآموزی افرادی گفته می شود که مرتکب بزه شده اند. استفاده از رویکردهای روانشناسانه برای بازآموزی به این افراد با هدف یکپارچه سازی اجتماعی و بازگشت دوباره شان به جامعه جزو اهداف این رویکرد است.
عکس توانبخشی (کیفرشناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

rehabilitation (اسم)
نوسازی، توانبخشی، نوتوانی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار

پیشنهاد کاربران

کاردرمانی
توانبخشی. الف. ( اسم مصدری ) عمل توان بخشیدن، توانائی بخشیدن، قدرت دادن، قادر نمودن.
ب. ( علوم درمانی و طب ) امور درمانی در جهت ایجاد، بازیابی و یا بهبود بخشیدن به توانائی های یک شخص ( چه جسمی و چه ذهنی ) که به دلائلی چون ذاتی، بیماری یا حادثه ای فاقد آنهاست، فاقد آنها گشته، و یا در آنها ضعیف شده است. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «rehabilitation» است.
...
[مشاهده متن کامل]

امثال:
"خود شکوفایی به این معناست که هر فرد معلول بتواند از عهده برآوردن نیازهای خود برآید و با دستیابی به یک نقش مثبت در زندگی اجتماعی، به صورتی مستقل، محترمانه و با کرامت زندگی کند. در واقع این هدف می تواند آرمان توانبخشی باشد. " ( منبع: تارنمای مرکز ضایعات نخاعی جانبازان )
"شاید تجربه «هلن کلر» راه را برای کار با این کودکان تا اندازه ای گشود، اما بواسطۀ آنکه کار توانبخشی برای یک کودک مستقل و متفاوت از کودک دیگر است، هنوز هم در این زمینه، علیرغم پیشرفت های کسب شده، راهی طولانی باقی مانده است. " ( منبع: تارنمای توانبخشی ایران - با اندکی تغییر )

بپرس