تواق

لغت نامه دهخدا

تواق. [ ت َوْ وا ] ( ع ص ) نعت است از توق بمعنی آرزومند کسی شدن ، شدد للمبالغة، قال ( ع ): المرء تواق الی ما لم ینل. ( منتهی الارب ). سخت آرزومند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( آنندراج ). بسیار آرزومند. ( ناظم الاطباء ). مشتاق. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس