توافق داشتن. [ ت َ ف ُ ت َ ] ( مص مرکب ) سازواری داشتن دررای. یگانگی داشتن در فکر. همفکری داشتن. هم رای بودن در امری. رجوع به توافق و دیگر ترکیبهای آن شود.
فرهنگ فارسی
سازواری داشتن در رای . یگانگی داشتن در فکر .
مترادف ها
adhere(فعل)
وفا کردن، متفق بودن، جور بودن، چسبیدن، پیوستن، وفادار ماندن، هواخواه بودن، طرفدار بودن، توافق داشتن، بهم چسبیده بودن