توارد
/tavArod/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
با هم به آب در آمدن یا حاضر شدن در مکان یکی بعد دیگری . یا با هم به یک جا فرود آمدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
٢. [قدیمی] پیاپی وارد شدن.
٣. [قدیمی] در یک وقت وارد شدن.
٤. [قدیمی] با هم در یک جا فرود آمدن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] توارد یا صنعت توارد یکی از صنایع بلاغی شعر فارسی به شمار می رود.
تَوارُد، یا توارد خاطر، خاطرین و یا فکرین، بر وزن تفاعل از فعل «وَرَدَ، وروداً» در لغت به معنای «رسیدن دو نفر با یکدیگر در یک جای و از یک سرچشمه آب گرفتن» است. ولی در بلاغت ادب فارسی، از مباحث دانش بدیع به شمار می رود که دو شاعر بدون آگاهی از حال و سخن یکدیگر و بدون آن که شعر یکدیگر را دیده باشند، مضمون واحدی را صرفاً از روی قریحۀ خویش و به کمک «فکر و رَویت و قوت ذهن» بسرایند.
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، ج۱، ص۳۹۳، تهران.
توارد زمانی که مجال سخن تنگ باشد، یعنی در اوزان، قوافی و ردیف های مشکل، بیشتر ظهور می یابد،
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، ج۱، ص۳۹۴، تهران.
در ادبیات عرب، توارد (الموارده) نیز به همان معنایی به کار رفته است که در ادب فارسی از آن سخن رفت.
اسامة بن منقذ، البدیع فی البدیع، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش عبدالله علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۷م.
...
تَوارُد، یا توارد خاطر، خاطرین و یا فکرین، بر وزن تفاعل از فعل «وَرَدَ، وروداً» در لغت به معنای «رسیدن دو نفر با یکدیگر در یک جای و از یک سرچشمه آب گرفتن» است. ولی در بلاغت ادب فارسی، از مباحث دانش بدیع به شمار می رود که دو شاعر بدون آگاهی از حال و سخن یکدیگر و بدون آن که شعر یکدیگر را دیده باشند، مضمون واحدی را صرفاً از روی قریحۀ خویش و به کمک «فکر و رَویت و قوت ذهن» بسرایند.
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، ج۱، ص۳۹۳، تهران.
توارد زمانی که مجال سخن تنگ باشد، یعنی در اوزان، قوافی و ردیف های مشکل، بیشتر ظهور می یابد،
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعت ادبی، ج۱، ص۳۹۴، تهران.
در ادبیات عرب، توارد (الموارده) نیز به همان معنایی به کار رفته است که در ادب فارسی از آن سخن رفت.
اسامة بن منقذ، البدیع فی البدیع، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش عبدالله علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۷م.
...
wikifeqh: توارد
پیشنهاد کاربران
یعنی یک مضمون به ذهن دو شاعر رسیده باشد، بدون این که هر کدام باخبر شده باشند
غواص که از در گزین می دزدید
از بهر گهربار حزین می دزدید
یک بیت ز غیر را �توارد� گویند
این مرد عجب دو جین دو جین می دزدید
از بهر گهربار حزین می دزدید
یک بیت ز غیر را �توارد� گویند
این مرد عجب دو جین دو جین می دزدید
توارد
مانند بودن شعرِ دو شاعر ؛هم در لفظ و هم در معنا ؛ بدون اطلاع داشتن هیچکدام از یکدیگر
مانند بودن شعرِ دو شاعر ؛هم در لفظ و هم در معنا ؛ بدون اطلاع داشتن هیچکدام از یکدیگر
تَوارُد همانطور که ظاهراً نشان می دهد از ریشه �وارد� شدن است اما در اینجا مقصود وارد شدن و داخل شدن همزمان دو شخص است به یک موضوع.
مثل: �در مورد هر موضوعی، مقننه و مجریه درحال توارد دائمی و وابستگی متقابل هستند. �
مثل: �در مورد هر موضوعی، مقننه و مجریه درحال توارد دائمی و وابستگی متقابل هستند. �