توارث

/tavAros/

مترادف توارث: ارث بردن، به هم ارث دادن، به ارث رسیدن، از هم ارث بردن، ارثی، موروثی

برابر پارسی: همریگی

معنی انگلیسی:
inheritance

لغت نامه دهخدا

توارث. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) از یکدیگر میراث گرفتن. ( زوزنی ) ( از آنندراج ). همدیگر وراثت جستن ، یقال : توارثوا کابراً عن کابر. ( منتهی الارب ). میراث بردن بعضی از بعضی. ( از اقرب الموارد ). || کلیه ٔمشخصات جسمانی و ضمیری که از آباء و اجداد و پدر و مادر به فرزند منتقل می شود و محیط در ظهور آنها بی اثر می باشد ارثی هستند... باید دانست که اساس این صفات و خصوصیات موروث در سلولهای نطفه والدین موجود می باشد و انتقال این خصوصیات از نسلی به نسل دیگر بواسطه همین سلولهای نطفه ایست... هر موجود اعم از گیاه یا حیوان زندگانی را از یک سلول آغاز می کند... تخم ازاتحاد سلول نطفه مادر که در تخمدان پرورش یافته باسلول نطفه پدر که در بیضه رشد کرده تشکیل شده است و در محیط محصوری که عبارت از رحم مادر باشد حمایت شده به دو و چهار و هشت و شانزده و سی ودو، همین طور تامیلیونها و بیلیونها تقسیم می شود و... نتیجه آن میشود که هر سلول در بدن شامل هسته ای است که از هسته سلول نطفه بارورشده بوجود آمده و شامل همان خواصی است که در هسته سلول نطفه بارورشده است. پس عملاً توارث هر فرد شامل بیلیونها هسته سلول است که تمام آنها از هسته سلول نطفه بارورشده ریشه گرفته اند و گفته شد که همین سلول نطفه بارورشده نتیجه اتحاد دو سلول است یکی سلول نطفه نر و دیگری سلول نطفه ماده... در هسته هر سلول اجسامی دیده میشوند که به آنها کروموزم گویند، عده این کروموزمها در تمام سلولهای یک فرد و در تمام افراد یک نوع مساوی و ثابت و لایتغیر است ، اساس توارث مربوط به این کروموزمها است. بر اثر تحقیق دانشمندان ثابت شده است که این کروموزمها حاوی دانه های بسیار ریز موسوم به ژن هستند که از شدت ریزی حتی در زیر میکروسکپهای معمولی قابل مشاهده نیستند. عده ژنهایی که در کروموزمهای موجود انسان است بسیار و از هزار بیشتر می باشد و بطور غیرمساوی در کروموزمها تقسیم شده اند. ژنها نیز مانند کروموزمها بصورت زوج زوج هستند که یک فرد از آنها از طرف پدر و فرد دیگر از طرف مادر آمده است و چنین احتمال داده اند که ژنهای هر کروموزم بصورت دو رشته موازی پهلوی هم و مانند دانه های تسبیح زوج زوج در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. برای انتقال هر صفت ارثی چندین زوج از ژنها باید شرکت جویند و صفات مستقل نتیجه ترکیب مختلف ژنها می باشد. منظور از صفات مستقل یعنی یک دسته ازصفات موجود که بطور کامل به فرزند منتقل می شود، بطوریکه وقتی در نسل بعد ظاهر شد عیناً مانند صفات یا صفت نسل قبل است. نه اینکه قسمتی از آن صفت باشد. طبق نظریه مندل صفات مستقل بصورت زوج وجود داشته و در برابر هم قرار گرفته و هریک از دیگر مجزی و مستقل است. ( از روانشناسی پرورشی جلالی صص 17-20 ). رجوع به همان کتاب و روانشناسی رشد علی اکبر شعاری نژاد چ 2 صص 47-59 و بیولژی وراثت خبیری و اصول روانشناسی مان ترجمه صناعی صص 39-44 شود.

فرهنگ فارسی

ازیکدیگرارث بردن، بهم ارث دادن
( مصدر ) ۱- ارث بردن از یکدیگر . ۲ - بهم ارث دادن . جمع : توارثات .

فرهنگ معین

(تَ رُ ) [ ع . ] (مص م . ) ارث بردن از یکدیگر.

فرهنگ عمید

از یکدیگر ارث بردن، به هم ارث دادن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] توارث (ابهام زدایی). توارث ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: قرآن• توارث اخلاقی (قرآن)، ارث بردن خصوصیات اخلاقی از طریق ژن و توارث و آیات مربوط به آن• آیه توارث زوجین، آیه توارث زوجین یا «آیه حجب» یا «آیه ارث زوجه »، آیه ۱۲ سوره نساء• آیه توارث بالایمان، آیه ارث بردن مسلمانان از یکدیگر از راه بستن پیمان برادری کاربردهای دیگر• توارث (فقه)، ارث بردن از یکدیگر• توارد شهود، اتفاق شاهدان در شهادت
...

[ویکی فقه] توارث (فقه). توارث: ارث بردن از یکدیگر.
از آن در باب ارث سخن رفته است.
اسباب توارث
سبب توارث، مرگهای جمعی یا غرق شدن است، یا فروریختن ساختمان و زیر آوار ماندن و یا جز آن از اسباب خاص، نظیر سوختن و کشته شدن در جنگ و یا سبب خاصّی وجود ندارد، بلکه عدّه ای به مرگ طبیعی می میرند.
چگونگی اثبات توارث
اگر سبب، غرق شدن یا زیر آوار ماندن باشد، بدون شک توارث ثابت است. در فرض مردن دسته جمعی به مرگ طبیعی بنابر مشهور توارث ثابت نیست، بلکه بر آن ادعای اجماع شده است. برخی قائل به ثبوت توارث شده اند. در اینکه در مرگ جمعی به سبب خاص، غیر از دو سبب یادشده توارث ثابت می گردد یا نه اختلافعنوان پیوند است. مشهور قول دوم است؛ لیکن تعداد زیادی از فقها قائل به توارث هستند.
شرایط توارث
...

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ژنتیک

فارسی به عربی

وراثة

پیشنهاد کاربران

ارث بردنِ دو شخص از یکدیگر را توارث گویند: مانند پدر و فرزند.
ارث ، وراثت
discent
انتقال دادن

بپرس