تهیم

لغت نامه دهخدا

تهیم. [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] ( ع مص ) برانگیختن کسی را بر عشق و شیفتگی. ( اقرب الموارد ). || رفتن به رفتاری نیکو. ( از اقرب الموارد ). رفتاری است نیکو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

تهیم. [ ت َ ] ( ع ص ) تهمت نهاده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

تهمت نهاده

پیشنهاد کاربران

تهیم به معنای سرگردان است
ولی مفهوم مانده در کویر و بیابان بی اب و علف و تشنه نین از ان مستفاد میشود
معنی آن :"تشنه می شود" و شکل اون هم تَهیمُ است
فعل / تشنه شدن
احساس میکنم بشه تشنه

بپرس