تهی رو

لغت نامه دهخدا

تهی رو. [ ت َ / ت ِ / ت ُ رَ / رُو] ( نف مرکب ) تک رو. تنهارونده. بی همراه :
بت تنهانشین ماه تهی رو
تهی از خویشتن تنها ز خسرو.
نظامی.
|| گمراه و منحرف از راه. ( ناظم الاطباء ). || دست خالی رونده. رونده بی چیز. مسافر فقیر و تهیدست :
نه بر مرد تهی رو هست باجی
نه از ویرانه کس خواهد خراجی.
نظامی.
رجوع به تهی رفتن و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود. || بیهوده سفرکننده. ( فرهنگ فارسی معین ). || آواره. دربدر. خانه بدوش. ( فرهنگ فارسی ایضاً ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- بیهوده سفر کننده.۲ - آواره دربدر خانه بدوش .
تک رو تنها رونده

پیشنهاد کاربران

بپرس