بت تنهانشین ماه تهی رو
تهی از خویشتن تنها ز خسرو.
نظامی.
|| گمراه و منحرف از راه. ( ناظم الاطباء ). || دست خالی رونده. رونده بی چیز. مسافر فقیر و تهیدست : نه بر مرد تهی رو هست باجی
نه از ویرانه کس خواهد خراجی.
نظامی.
رجوع به تهی رفتن و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود. || بیهوده سفرکننده. ( فرهنگ فارسی معین ). || آواره. دربدر. خانه بدوش. ( فرهنگ فارسی ایضاً ).