تهک
لغت نامه دهخدا
ای ز هر مردمی تهی و تهک
مردمان نزد تو چرا باید .
ابوشکور ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 256 ).
رجوع به تهی و تهک شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - خالی تهی . ۲ - برهنه عریان .
خاک را گویند و به عربی تراب خوانند خاک
فرهنگ معین
(تُ یا تِ هِ ) [ په . ] (ص . ) ۱ - خالی . ۲ - برهنه ، عریان .
فرهنگ عمید
۲. گرد، غبار.
۳. زمین.
۱. تهی، خالی، عاری.
۲. برهنه، لخت: ای ز همه مردمی تهی و تهک / مردم نزدیک تو چرا پاید (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۵ ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید