چنان بسازد با حزم توتهور تو
چنانکه رامش را طبع مردم میخوار.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ).
و تا اینجاست ، نشنوم که از وی تهوری و بی طاعتیی که اندک دل بدان مشغول باید داشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 222 ). در شب کس فرستاده بود نزدیک کدخدای علی تکین محمودبیک و پیغام داده و نموده و گفته که اصل تهوّر و تعدی از شما بود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 354 ).در تهور کسی فلاح ندید
روی آرامش و صلاح ندید
متهور تباه دارد ملک
وز تهور سیاه دارد ملک.
سنائی.
زن گفت ای ظالم متهور... بنگر تا فضل ایزد... بینی در مقابله جور و تهور خویش. ( کلیله و دمنه ). تهور و تجبر او ( شیر ) می شناختم. ( کلیله و دمنه ). و در تهور چون سیل که از نشیب و فراز پرهیزد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران 23 ). سواران را به گفتن او تهور زیاده شد. ( گلستان ).برانگیختم گرد هیجا چو دود
چو دولت نباشد تهور چه سود.
سعدی ( بوستان ).
دلاور که باری تهور نمودبباید به مقدارش اندر فزود.
سعدی ( بوستان ).
رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.