تهمم. [ ت َ هََ م ْ م ُ ] ( ع مص ) طلب کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). جستن چیزی را و تجسس نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جستن چیزی را و تجسس نمودن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به تجسس شود. || شپش جستن در سر کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).