تهمت زدن. [ ت ُ م َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بهتان زدن. اتهام. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). تهمت کردن و تهمت نهادن. ( ناظم الاطباء ) : تهمت عیش مزن کز اثرذوق بلاست اینکه هر لخت دلم بر سر مژگان خندد.طالب آملی ( از آنندراج ).عالی دل و دست و لب خود پاک توان داشت تهمت زدن مدعیان را چکند کس.نعمت خان عالی ( از آنندراج ).
scandal (فعل)تهمت زدنaccuse (فعل)متهم کردن، متهم ساختن، تهمت زدنslander (فعل)تهمت زدنtask (فعل)تهمت زدن، تحمیل کردن، زیاد خسته کردن، بکاری گماشتنtrump up (فعل)تهمت زدن، نسبت ناروا دادن، دروغ بافتن
تهمت زدن در زبان ترکی معادلش می شود "قارا یاخْماخ" که یک اصطلاح است. ترجمه تحت الفظی آن می شود، سیاه مالیدن که در فارسی نا مفهوم است.بهتان نهادن . [ ب ُ ن ِ / ن َدَ ] ( مص مرکب ) افترا بستن . دروغ بستن : واﷲ که چو گرگ یوسفم واﷲبر خیره همی نهند بهتانم . مسعودسعد. این چنین بهتان منه بر اهل حق کاین خیال تست برگردان ورق . مولوی .اتهام بستنتهمت بستن، اتهام بستناتهامافترا+ عکس و لینک