تهمت بستن

لغت نامه دهخدا

تهمت بستن. [ ت ُ م َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) نسبت گناه و بوسین و عیب به کسی دادن. ( ناظم الاطباء ). اتهام. افترا. منسوب کردن کسی را به گناهی که نکرده باشد. بهتان زدن. دروغ بر کسی بستن :
عاقبت چون ز کینه شد سرمست
تهمتی از دروغ بر من بست.
نظامی.
کار زلف تست مشک افشانی عالم ، ولی
مصلحت را تهمتی بر نافه چین بسته اند.
حافظ.
فسرده دل ما بود زیب ساغر ما
به هرزه تهمت می بر سفال خود بستم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
ای تهمت چین بسته به زلف شب اندوه
یکبار ببین جبهه صبح طرب ما.
طالب آملی ( از آنندراج ).
نخواهم رفت از کویت غلام حلقه درگوشم
چرا می بندی از زنجیر این تهمت به پای من.
عبدالغنی قبول ( از آنندراج ).
رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

نسبت گناه و عیب به کسی دادن اتهام

پیشنهاد کاربران

بپرس