تهشم

لغت نامه دهخدا

تهشم. [ ت َ هََ ش ْ ش ُ ] ( ع مص ) شکسته شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شکسته شدن درخت از خشکی. ( از اقرب الموارد ). || شکستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || مهربان گشتن. || خواستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || استعطاف و ترضی. ( اقرب الموارد ). || مهربان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مهربانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). تعطف. ( اقرب الموارد ). || خوار و سست شدن شتر. || شکستن و خوار کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اکرام و بزرگداشت کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شکسته شدن شکسته شدن درخت از خشکی

پیشنهاد کاربران

بپرس