تهزم

لغت نامه دهخدا

تهزم. [ ت َ هََ زْ زُ ] ( ع مص ) شکسته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). شکسته شدن عصا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بانگ کردن رعد. ( تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن کمان و تندر و رعد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دریده گشتن مشک از خشکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس