تهذیب کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
تصفیه کردن، تصحیح کردن، تهذیب کردن، پالودن، خالص کردن، پالاییدن
تقویت کردن، تقدیس کردن، تهذیب کردن، اخلاق اموختن
احیاء کردن، تهذیب کردن، باز زادن، باز زاییدن، دوباره خلق شدن یا کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید