تهدین

لغت نامه دهخدا

تهدین. [ ت َ ] ( ع مص ) خوشنود کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). راضی کردن. ( از اقرب الموارد ). || آرام دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آرام دادن کودک را. یقال : هدنت الصبی تهدیناً. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مشغول کردن زن کودک را به سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آرام کردن زن بچه خود را هنگام خوابانیدن به گفتن سخنی چند برای وی. ( ناظم الاطباء ). || بازداشتن از کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) آهستگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آهستگی و بازداشتگی از کار. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس