تهدد

لغت نامه دهخدا

تهدد. [ ت َ هََ دْ دُ ] ( ع مص ) تهدید. ( زوزنی ). ترسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ترسانیدن و ترسانیدن به عقوبت. ( از اقرب الموارد ) : نامه ها به تهدد سوی شهر براز و دیگر حشم نبشت که شما سستی کردید. ( فارسنامه ابن البلخی ص 105 ).
چند چون هدهد تهدد بینی از ذبح و عذاب
تو برای رهنمای ملک پیک رایگان.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

تهدید ترسانیدن

فرهنگ معین

(تَ هَ دُّ ) [ ع . ] (مص م . ) ترساندن .

پیشنهاد کاربران

بپرس