تهافت


مترادف تهافت: سقوط، لغزش، افتادن، درافتادن، پیاپی افتادن

لغت نامه دهخدا

تهافت. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) افتادن. || پیاپی بیفتادن. ( زوزنی ). پاره پاره افتادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بپای درافتادن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : بکتوزون چون اصرار او بر جهل و غوایت و تهافت او در مهاوی ضلالت بدید، ساز محاربت ترتیب داد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 197 ). || بر یکدیگر افتادن. ( آنندراج ). || پیاپی آمدن. || خود را بر چیزی افکندن. || کهنه گردیدن جامه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) در افتادن پیاپی افتادن . ۲ - ( اسم ) لغزش .

فرهنگ معین

(تَ فَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - پیاپی افتادن . ۲ - بر یکدیگر افتادن .

فرهنگ عمید

۱. پیاپی افتادن.
۲. پیاپی آمدن.
۳. ازدحام مردم در کنار آب.
۴. پریدن پروانه ها بر گرد شمع.
۵. پی درپی افتادن و مردن.
۶. روی هم ریختن.

پیشنهاد کاربران

اگر این کلمه در مورد نظریات علمی بکار رود به معنای تناقض گوئی است
ناسازگاری بین دو چیز

بپرس