تهاجر

لغت نامه دهخدا

تهاجر. [ ت َ ج ُ ] ( ع مص ) از یکدیگر ببریدن. ( زوزنی ). از همدیگر بریدن و جدائی کردن. و فی الحدیث : ماتهاجر مؤمنان فوق ثلثة ایام. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تقاطع. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

از یکدیگر ببریدن همدیگر بریدن و جدائی کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس