ته کشیدن


معنی انگلیسی:
drain, deplete, exhaustion

لغت نامه دهخدا

ته کشیدن. [ ت َه ْ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) تمام شدن. به پایان آمدن. سپری شدن. به آخر رسیدن چیزی چون حبوب و اثمار و بقول و مانند آن. انجامیدن. بیش نماندن. به بن انجامیدن : ته کشیدن چیزی ؛ صرف شدن همه آن. به آخر رسیدن و تمام شدن آن بصرف. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

تمام شدن به پایان آمدن

فرهنگ معین

(تَ. کَ دَ ) (مص ل . ) تمام شدن ، به پایان رسیدن .

مترادف ها

peter (فعل)
از پا افتادن، کم امدن، ته کشیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس