ته نشین

/tahneSin/

مترادف ته نشین: ته نشست، رسوب، درد

معنی انگلیسی:
settling or settled, deposited, sediment, deposit, lees, settle, to settle

لغت نامه دهخدا

ته نشین. [ ت َه ْ ن ِ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) آنچه به تک نشیند ازدرد و جز آن. ( آنندراج ). آنچه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد. ته نشسته. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز جوش باده درد ته نشین بالانشین گردد
ز موج خنده ترسم خط برون آید از آن لبها.
ناظر علی ( از آنندراج ).
|| مواد دارویی که بر اثر عدم انحلال در حلاّل یا در نتیجه ترکیبهای شیمیایی راسب شوند. || درد. راسب. ( فرهنگ فارسی معین ). رسوب و درد. ( ناظم الاطباء ).دردی. لرت. لرد. رسوب.

فرهنگ فارسی

( صفتاسم ) ۱- آنچه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد ته نشسته . ۲ - مود دارویی که بر اثر عدم انحلال در حلال یا در نتیج. ترکیبات شیمیایی راسب شوند درد راسب .

فرهنگ معین

( ~. نِ ) (اِمر. ) ۱ - آن چه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد، ته نشست . ۲ - آن چه براثر رسوب کردن باقی می ماند، رسوب .

فرهنگ عمید

= ته نشست

واژه نامه بختیاریکا

لِرت

مترادف ها

residual (اسم)
ته نشین، وابسته به رسوب یا باقیمانده

alluvium (اسم)
رسوب، ابرفت، ته نشین

sediment (اسم)
رسوب، ته نشین، طاقی، ته نشست، درده، لای

tartar (اسم)
رسوب، ته نشین، درده، تاتار، باره دندان

deposit (اسم)
ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو

residue (اسم)
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده

lees (اسم)
ته نشین، درده

dreg (اسم)
رسوب، ته نشین، اشغال، درده، پس مانده، خرده ریز

فارسی به عربی

برازی

پیشنهاد کاربران

بپرس