ته دار
لغت نامه دهخدا
ته دار. [ ت َه ْ ] ( نف مرکب ) پایه دار، مانند جام و جز آن. || کم عمق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ته و ترکیبهای آن شود.، تهدار. [ ت َ ] ( ع مص ) جوشیدن شراب. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || هدرالحمام هدراً و هدیراً و تهداراً؛ بانگ کردن کبوتر. ( منتهی الارب ). رجوع به هدر شود.
فرهنگ فارسی
نامی است که در رودبار به درخت داغداغان دهند
جوشیدن شراب بانگ کردن کبوتر
فرهنگ عمید
۲. آنچه دارای پایه باشد، مانندِ جام و پیاله.
= داغداغان
پیشنهاد کاربران
ته دار : [عامیانه، اصطلاح] پایه دار ( مانند جام و جز آن ) .