خون در دل می ، میکند ته بندی صهبای تو
گلشن به غارت میدهد رنگ حنائی پای تو.
تأثیر ( از آنندراج ).
|| چیزی که پیش از خوردن شراب و غیره خورند مرادف ته پا. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). کمی غذا خوردن ، پیش از رسیدن طعام معتاد. کمی قبل از وقت مقرر خوردن. و با کردن صرف شود. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). || عمل بستن پی بنا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || به معنی جزوه بندی کتاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دوختن اوراق کتاب بیکدیگر از جانب انسی آن دوختن جزوات یک کتاب را پیش از تجلید به یکدیگر، و با کردن صرف شود. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). به همه ٔمعانی رجوع به ته و ترکیبهای آن شود.