تنی

/tani/

مترادف تنی: بدنی، مربوط به تن، از یک پدر و مادر

متضاد تنی: ناتنی

معنی انگلیسی:
corporeal, materials, personal, physical, sensual, somatic, of full blood

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

تنی. [ ت َ ] ( ص نسبی )بمعنی جسمانی است. ( برهان ). منسوب به تن چنانکه در تنانی گذشت ، یعنی جسمانی. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). دارای جسم و جسمانی و مادی. ( ناظم الاطباء ). پهلوی تنیک . از: تن + ی ( نسبت ). ( حاشیه برهان چ معین ). || در تداول ، اَبَوینی. پدری و مادری. مقابل ناتنی : برادر تنی ؛ برادر اصلی و بطنی. که از یک پدر و مادرند. رجوع به تن شود.

فرهنگ فارسی

به معنی جسمانی است منسوب به تن چنان که در تنانی گذشت یعنی جسمانی .

فرهنگ معین

(تَ ) (ص نسب . ) ۱ - منسوب به یک تن . ۲ - از یک پدر. مق ناتنی .

گویش مازنی

/tani/ نوعی دوک – چوب دو سر ماسوره

دانشنامه عمومی

تِنی ( به فرانسوی: Tenay ) یک کمون در شرق فرانسه است که در ان واقع شده است.
تنی ۱۳٫۱۲ کیلومتر مربع مساحت دارد ۳۲۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
رودخانه آلبارین از جنوب غربی از قسمت شرقی کمون می گذرد، پس عبور از روستا به شمال غربی می رود.
عکس تنیعکس تنیعکس تنی

تنی (خوست). تنی ( به لاتین: Tani ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی تنی واقع شده است. [ ۱] تنی ۱٬۳۰۳ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس تنی (خوست)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

native (صفت)
بومی، اهلی، محلی، تنی

own (صفت)
خود، خاص، تنی، شخصی، خویشتن

somatic (صفت)
بدنی، طبیعی، جسمی، مادی، تنی

پیشنهاد کاربران

واژه تنی کاملا پارسی است چون در عربی می شود الجسم ودر ترکی می شود v�cut این واژه یعنی تنی صد درصد پارسی است.

بپرس