تنگین. [ ت َ ] ( ص نسبی ) تنگ. ضیق. ( فرهنگ فارسی معین ) : تا نیفتد بانگ نفخش این طرف تا دهد آن گوهر از تنگین صدف.مولوی.
مکان تنگ و باریکضیقدر تنگناتا نیفتد بانگ نفخش این طرفتا رهد آن گوهر از تنگین صدف✏ �مولانا�+ عکس و لینک