تنگ نظر. [ ت َ ن َ ظَ ] ( ص مرکب ) خردک نگرش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نظرتنگ. بخیل. کوته نظر : اشکم که به هر تنگ نظر، گرم نجوشم آهم که به هر سردنفس ، یار نباشم.
صائب ( از آنندراج ).
رجوع به ماده بعد و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
فرهنگ فارسی
خردک نگرش . نظر تنگ
مترادف ها
insular(صفت)
منزوی، جزیره ای، وابسته به جزیره، غیر ازاد، تنگ نظر
فارسی به عربی
معزول
پیشنهاد کاربران
کوته نگر، تنگ نگر، کوته بین، تنگ چشم، چشم تنگ
مثلا آدم تنگ نظر حسود شما یه شغلی دارید از شغلتون راضی هستید یا شاید به سختی به دست آوردید این آدما شما اشتباه راهنمایی می کنند و فریب می دهند این شغل رها کن مثلا منزلت تو بالاتر است ریسک کن کار دیگری انجام بده کاری که ما می گوییم مثل مهاجرت بعد که در زندگی بازنده میشوید خیلی چیز ها از دست می دهید می گویند زندگی بر پایه انتخاب است میخواستی انجام ندهی ... [مشاهده متن کامل]
ازین آدم ها همه جا هست معمولا یکی از دلایل فقر مالی هست که اکنون و درگذشته گریبان گیر آنان بوده. از فقر ناراضی هستند نمی توانند نجات پیدا کنند. اگر هم به مالی رسیده اند دلشان نمی آید استفاده کنند به نوعی گدا صفت هستند. یعنی از مال دیگران استفاده می کنند. ... [مشاهده متن کامل]
تنگ نظر. در انتها چشم دیدن موفقیت و راحتی دیگران ندارند و سعی در بهم زدن آرامش فرد مقابل دارند. با راهنمایی غلط. حسادت. دشمنی. انتقاد غیر سازنده. مثلا شما به ثبات مالی رسیده اید سعی بر از بین بردن جایگاه شما دارد که اگر او ندارد یا در آن سن نداشته شما هم نداشته باشید بعد بعضی ها توجیح می کنند بله آدم باید سختی بکشد نباید از هیچ نعمتی برخوردار باشد.