تنک کردن


معنی انگلیسی:
dilute, thin

لغت نامه دهخدا

تنک کردن. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گشاده و روان کردن چیزی زفت و سطبر را. ترقیق. رقیق کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : اکنون اصل آب هواست ، چون آب را تنک تر کنی هوا گردد. ( کتاب المعارف ). تنک کردن شیر را؛ به آب آمیختن آن را. تنک کردن گل را؛ آب آن را افزودن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || از سطبری چیزی کم کردن. ( یادداشت ایضاً ). || از زمین بیرون کشیدن مقداری از گیاهان را تا فاصله میان آنان پیدا شود و بقیه به نیروتر گردند. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- نازک ساختن.۲ - کم حجم کردن . ۳ - پهن کردن گسترانیدن فرش .
گشاده و روان کردن چیزی زفت و سطبر را . ترقیق .

فرهنگستان زبان و ادب

[مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] ← تُنُک سازی

دانشنامه عمومی

تنک کردن عملی در کشاورزی است که طبق آن گیاهان اضافه کنده شده و فضای رشد برای گیاهان دیگر فراهم می گردد. [ ۱]
عکس تنک کردن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

تُنُک کردن: پهن کردن. گسترانیدن.
نمونه زیور مانده ی ساج ها را. . . روی صندوق و رختخواب پیچ ها تُنُک کرد. ( کلیدر ج۸ص ۲۱۸۵ )
تنک کردن : [اصطلاح کشاورزی ] در مواردی که تعداد بوته ها در واحد سطح زیاد تر از حد مورد نیاز باشد باید بوته های اضافی را حذف کرد. این عمل را تنک کردن گویند.

بپرس