تنک فهم. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ف َ ] ( ص مرکب ) کسی که قوه مدرکه وی سست و ضعیف باشد. ( ناظم الاطباء ) : به صد جانش خریدم کی روا باشد که بفروشم به تحسین تنک فهمان و احسان لئیمانش.
عرفی.
|| تنک حوصله. ( آنندراج ). رجوع به تنک ظرف و تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
فرهنگ فارسی
کسیکه قوه مدر که وی سست و ضعیف باشد . یا تنک حوصله .