تنوخ

لغت نامه دهخدا

تنوخ. [ ت ُ ] ( ع مص ) مقام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). مقیم شدن در جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ثابت ماندن بر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

تنوخ. [ ت َ ن َوْ وُ ] ( ع مص ) در زیر آوردن. ( زوزنی ). در زیر آوردن فحل ماده را. ( تاج المصادر بیهقی ). فروخوابانیدن شتر نر، ماده را تا گشنی کند و فروخوابانیدن ناقه جهت آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

تنوخ. [ ت َ ] ( اِخ ) نام قبیله ای از یمن زیرا که فراهم آمده در مواضع خود اقامت کردند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قبیله ای ازیمن. ( ناظم الاطباء ). نام چند قبیله ای است که در زمان قدیم در بحرین گرد آمده به اقامت در آن مکان سوگندخورده و عهد بستند. ( انساب سمعانی ) ( از اسماء المؤلفین ج 2 ص 124 ). رجوع به شدالازار ص 124 و تنوخی شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تنوخ (ابهام زدایی). تنوخ ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • قبیله تنوخ، از قبائل مسیحی عرب قبل از اسلام• اتحادیه تنوخ، اتحادیه قبایل مختلف عرب پیش از اسلام، دارای نسب مشترک• تنوخ در بین النهرین، اتحادیه قبایل مختلف عرب پیش از اسلام، دارای نسب مشترک در بین النهرین• تنوخ در شام، اتحادیه قبایل مختلف عرب پیش از اسلام، دارای نسب مشترک در شام• تنوخ در عربستان، اتحادیه قبایل مختلف عرب پیش از اسلام، دارای نسب مشترک در عربستان
...

دانشنامه آزاد فارسی

تَنوخ
گروهی از قبایل چادرنشین عرب یمن که بدون اشتراک در نسب، برای مهاجرت و حمایت از یکدیگر هم پیمان شدند و احتمالاً در اوایل قرن ۳م به بحرین و پس از آن به طرف عراق کوچیدند. گروهی از این قبایل در حیره و انبار متوقف شدند و باقی آن ها به طرف شام رفتند. بسیاری از تنوخیان عراق به تدریج به مسیحیت پیوستند و پیرو مذهب یعقوبی شدند. تنوخیان شام نیز به مسیحیت گرویدند و از طرف دولت روم شرقی حکومت شام را به دست آوردند و حکومتشان در آغاز پیروزی های اسلام ساقط شد (← غسانیان). تنوخیان حیره پس از انقراض دولت اشکانی به خدمت ساسانیان درآمدند و با حمایت و نظارت آنان، پادشاهی حیره را تأسیس کردند که هم زمان با انقراض ساسانیان برافتاد. این دولت یکی از بزرگ ترین سازمان های سیاسی و اجتماعی قوم عرب در فاصلۀ میان مسیحیت و اسلام بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس