لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
خم کردن، قوز کردن، بشکل قوز دراوردن، تنه زدن
تنه زدن
کشیدن، هل دادن، تنه زدن، پرتاب کردن، با زور پیش بردن، پرتاب شدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تنه زدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]خود را به کسی زدن، با قسمتی از بالای تن به تن دیگری زدن .
( ( مردی به آرزو تنه زد. "بپا حاج خانم " آرزو دندان قروچه رفت. "حاج خانم عمه ی ــــــــ" شیرین آستینش را کشید . "بیا معلوم هست امروز چه مرگت شده ؟" ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 39. ) )
( ( مردی به آرزو تنه زد. "بپا حاج خانم " آرزو دندان قروچه رفت. "حاج خانم عمه ی ــــــــ" شیرین آستینش را کشید . "بیا معلوم هست امروز چه مرگت شده ؟" ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 39. ) )