تنقل

/tanaqqol/

برابر پارسی: شب چره

معنی انگلیسی:
dessert, dried fruit, etc, by which one is kept amused, junket

لغت نامه دهخدا

تنقل. [ت َ ن َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) از جای به جای شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بسیار برگشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بسیار نقل و تحویل گردیدن. ( ناظم الاطباء ). تحول از مکانی به مکانی دیگر، و قیل اکثر الانتقال. ( ازاقرب الموارد ). || چیزی را نُقل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). چیزی را نُقل شراب گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). خوردن چیزی را پس از آشامیدن شراب. || ( اِ ) هر چیزی که بطور مزه گاه گاه خورند مانند آجیل و حلوا و جز آن و گاگا و لب چرا نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ازجائی به جائی رفتن، جابجاشدن، مزه خوردن
۱- ( مصدر ) از جایی بجایی رفتننقل مکان کردنجابجا گردیدن.۲ - مزه خوردن نقل و آجیل خوردن . ۳ - ( اسم ) مزه نقل و آجیل . جمع : تنقلات .

فرهنگ معین

(تَ نَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - از جایی رفتن . ۲ - نقل و آجیل خوردن .

فرهنگ عمید

۱. مزه خوردن، آجیل خوردن.
۲. (اسم ) هرگونه آجیل، خشکبار، شیرینی، میوه، و امثال آن.
۳. از [قدیمی] جایی به جایی رفتن، جابه جا شدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تنقل، انتقال گوینده از یک معنا به معنای دیگر؛ از اسباب تقدیم لفظ است.
"تنقل" یکی از اسباب تقدیم و تاخیر است.
معنای لغوی و اصطلاحی
تنقل در لغت به معنای جابه جایی و انتقال از چیزی به چیز دیگر، و در اصطلاح، به این معنا است که گوینده از معنایی به معنای دیگر منتقل شود.
برخی از موارد تنقل
برخی از موارد تنقل عبارتند از:
← مورد اول
...

پیشنهاد کاربران

هنوز در خراسان خیلی کم مردم میگویندتنقل Tanghalانداخته ای بلکه اکثر آنراپارسی میگویندتخپوست انداخته ای و تخپوست مخفف تخت پوست می باشدولی الی ایهالحال از هردو واژه استفاده میشود
Tanghal همان تخپوست نقالان است که مانند مفرش کاروان نقّال هنگام نقالی زیر خود پهن میکرد
تخپوس=همان تنقل عربی است و دراصل پوست پوستینی یک گوسفند است که هنوز دوخته ــنشده است
تنقل= تخت پوست کوچک نقالی. که نقالان مانند مفرش ساربانان زیر اندازشان بود و نقالی که تمام میشد آنرا بیک نفر که بیست وچهار ساعته آنجا کاسبی میکرد وا وهم از جمع شدن مردم مستفید و سود مبرد مثل قهوه چی سیگار فروش و یا توتون فروش و یاقلیان چاق کن بود ضمنا در پارسی هم غلیان درست است و هم قلیان
خودِ �نقل و آجیل� و نه فقط� نقل و آجیل خوردن�

بپرس