تنفیل

لغت نامه دهخدا

تنفیل. [ ت َ ] ( ع مص ) غنیمت دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || سوگند خورانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دور نمودن از یار خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دور نمودن از کسی. || افزودن حصه کسی را، یقال : نفلوا کبرکم ؛ ای زیدوا علی حصته. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس