تنفط.[ ت َ ن َف ْ ف ُ ] ( ع مص ) آبله شدن دست. ( تاج المصادر بیهقی ). آبله کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ریش شدن دست بر اثر کار یا آبله برآوردن. ( ازاقرب الموارد ): جید [ آبنوس ] للدمعة و التنفط حول الحماق. ( ابن البیطار از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).