تنفش

لغت نامه دهخدا

تنفش. [ ت َ ن َف ْ ف ُ ] ( ع مص ) موی وا تیغ خاستن. ( زوزنی ). موی برافراشتن گربه و وا تیغ خاستن موی. || بال جنبانیدن مرغ گویی می ترسد یا می لرزد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || واخیده شدن پنبه و پشم و موی ، یقال : نفش شعره فتنفش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تنفیش شود. || به شب چرا کردن شتر و گوسفند بی راعی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نفش شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس