تنعم راندن. [ ت َ ن َع ْ ع ُ دَ ] ( مص مرکب ) خوشگذرانی کردن. در ناز و نعمت زیستن. در آسایش وفراغ بال بسر بردن. خوش بودن در زندگی : سیه نامه چندان تنعم براند که در نامه جای نوشتن نماند.
( بوستان ).
رجوع به تنعم و دیگر ترکیبهای آن شود.
فرهنگ فارسی
خوشگذرانی کردن . در ناز و نعمت زیستن .
فرهنگ معین
( ~. دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . )خوش - گذرانی کردن ، عیاشی کردن .