تنعاب. [ ت َ ] ( ع مص ) نعب. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). نعبان. ( منتهی الارب ). بانگ کردن غراب یا گردن دراز کردن و سر جنباندن آن وقت بانگ کردن. ( آنندراج ).