تنظیم کردن


مترادف تنظیم کردن: نظم دادن، منظم کردن، بسامان کردن، مرتب کردن

معنی انگلیسی:
adjust, budget, compile, compose, direct, dispose, even, file, formulate, modulate, organize, pitch, regulate, rig, scale, set, tune, to regulate, to draw up, to compose

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نظم دادن بسامان کردن مرتب ساختن . ۲ - بهم پیوسته کردن .

مترادف ها

order (فعل)
تنظیم کردن، مرتب کردن، منظم کردن، فرمودن، فرمان دادن، سفارش دادن، برات دستور دادن

adjust (فعل)
وفق دادن، تعدیل کردن، تنظیم کردن، سازگار کردن، میزان کردن، تسویه نمودن، مطابق کردن

modulate (فعل)
تعدیل کردن، تنظیم کردن، میزان کردن، سوار کردن، برابری کردن، نرم کردن، زیر و بم کردن، تلقیق کردن، بمایه دراوردن، تحریر دادن، با آواز خواندن، تلحین کردن، میزان کردن رادیو، تغییر پرده و مقام دادن

regulate (فعل)
تعدیل کردن، درست کردن، تنظیم کردن، میزان کردن، مرتب کردن، منظم کردن

redact (فعل)
تنظیم کردن، اماده چاپ کردن، انشاء کردن، دراوردن، تحریر کردن

formulate (فعل)
کوتاه کردن، تنظیم کردن، به صورت فرمول دراوردن، فرمول بندی کردن، بشکل قاعده دراوردن یا ادا کردن

frame (فعل)
تنظیم کردن، بیان کردن، قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن

control (فعل)
تنظیم کردن، نظارت کردن، کنترل کردن

regularize (فعل)
تنظیم کردن، مرتب کردن، منظم کردن، نظم دادن

regiment (فعل)
تنظیم کردن، دسته دسته کردن

make out (فعل)
تنظیم کردن، موفق شدن، معنی چیزی را پیدا کردن

edit (فعل)
تنظیم کردن، ویراستن، نشر کردن، اماده چاپ کردن، تغییر دادن یا تصحیح کردن

line up (فعل)
تنظیم کردن، مرتب کردن، اماده و مجهز کردن

فارسی به عربی

تراصف , صغ , عدل , نظم

پیشنهاد کاربران

♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_adjust به معنای به آرامی تغییر دادنِ چیزی برای مناسب تر کردن ِ آن برای منظوری خاص؛ تنظیم کردن؛ تطبیق دادن؛ و جُزین
ا↙️
#آژوتیدن ( āzhūtidan ) 👈 آ ( پیشوندِ فعل ) ژوت ( ستاکِ برگرفته از ریشه ی نیاایرانیِ - yaug به معنای بستن، متصل کردن و یوغ نهادن ) - - دن ( نشانه ی مصدر )
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
پیشوندِ - ad در فعلِ adjust به معنای "نزدیک" ، "به" و "در" می باشد. بااین حال، در زبانِ فارسی به نظر نمی رسد که آوردنِ معادلِ این پیشوند ضروری باشد، چرا که این معنا در هم ریشه های واژه در زبان های ایرانی پدیدار گشته است. برای مثال، "جفت کردن" ( کنارِ هم نهادن و تنظیم کردن، ) یا در گویشِ کردی، jut به معنای "جفت" به کار می رود.
( پایینِ صفحه را ببینید. )
▪️مثال:
۱ - او صندلیِ خود را آژوتید ( تنظیم کرد ) تا پاهایش به راحتی بتواند با پدال های گاز و ترمز کار کند.
۲ - صبر کن، چشم هایت خودش را با تاریکی می آژوتَد ( وفق می دهد، تنظیم می کند. )
🔺 توجه:
🔹 #adjustment
🔹 #آژوتمان
یا: #آژوتش
یا: #آژوت
▪️مثال:
۱ - این دوچرخه پیش از سوار شدن نیاز به آژوت های ( تنظیماتِ ) کوچک ولی مهمی دارد.
۲ - این طرحِ پیشنهادی به آژوتمانِ ( تنظیمِ ) بودجه ی سالانه کمک می کند.
🔸 #adjuster میزان کننده، تعدیل گر
🔸 #آژوت گر
▪️مثال:
از سالِ ۹۶ تا کنون در یک شرکتِ بیمه ی خودرو به عنوانِ آژوت گر ( تنظیم گرِ خسارت با آیین نامه های بیمه ) کار می کند.
🔹 #adjustable قابلِ تنظیم
🔹 #آژوتیدنی
یا: #آژوت شوا ( آژوت شَوا )
یا: #آژوت پذیر
▪️مثال:
خودروِ او فرمان و صندلی های کاملاً آژوت شَوا ( تنظیم شونده ) داشت.
🔸 #adjustability
🔸 #آژوت شوایی
یا: #آژوت پذیری
▪️مثال:
بهترین ویژگیِ یک جلیقه ی نجات آژوت پذیریِ ( تنظیم شوندگیِ ) آن برای اندازه های مختلف است.
🔹 #adjustive
🔹 #آژوتا
🔸 #to_readjust
🔸 #بازآژوتیدن
یا: #واژوتیدن
▪️مثال:
او آینه ی پُشت بین را واژوتید ( دوباره تنظیم کرد ) و بی درنگ به سمتِ چپ پیچید.
🔹 #readjusted
🔹 #واژوتیده
🔸 #readjustment
🔸 #واژوتمان
یا: #واژوت
▪️مثال:
من باید یک واژوتمانِ ( بازتنظیمِ ) تازه از تصویرِ او در ذهنم انجام دهم.
🔹 #to_misadjust
🔹 #بدآژوتیدن
🔸 #misadjusted
🔸 #بدآژوتیده
یا: #بدآژوت
🔹 #maladjustment
🔹 #کم آژوتمان
یا: #کم آژوتش
▪️مثال:
رفتارهای غیرِ اجتماعی و کم آژوتش ها ( کم تطبیقی ها ) را باید به دقت بررسی کرده، سپس درباره ی آن ها تصمیم بگیرند.
🔸 #maladjusted
or: #maladjustive
🔸 #کم آژوتیده
▪️مثال:
آن ها یک مدرسه هم برای کودکانِ بی پروا و کم آژوتیده ( کم متعادل شده برای زندگیِ اجتماعی ) ساختند.
🔹 #unadjusted
🔹 #ناژوتیده
▪️مثال:
یک ساعتِ ناژوتیده ( تنظیم نشده ) به دیوار چسبانده بودند که همه را به اشتباه می انداخت.
🔸 #to_preadjust
🔸 #پیش آژوتیدن
🔹 #to_underadjust
🔹 #زیرآژوتیدن
🔸 #underadjustment
🔸 #زیرآژوت
یا: #زیرآژوتمان
🔹 #to_overadjust
🔹 #وراآژوتیدن ( یا وَراژوتیدن )
یا: #بیش آژوتیدن
🔸 #overadjustment
🔸 #وراژوتمان ( یا وَراژوت )
یا: #بیش آژوتمان ( یا بیش آژوت )
🔹 هم ریشه های دیگرِ #آژوتیدن ، #آژوت ، و #آژوتیده در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 مهار کردن ➖ - yūj
فارسی میانه 👈 مهار زدن، ملحق کردن ➖ āyūz
ختنی 👈 پیوند ➖ byūmga
فارسی 👈 یوغ، جفت، جوغ
کردی 👈 جفت، خیش ➖ ĵūt
گیلکی 👈 زبان بسته، الکن ➖ ĵut
سمنانی 👈 خیش ➖ ĵut
سنگلیچی 👈 خیش ➖ ĵot
آمره ای 👈 یوغ ➖ yo
کاشانی 👈 یوغ ➖ yū
گرجی 👈 جفت، گروه ➖ - ĵog
سانسکریت 👈 مهار کردن ➖ yoj
یونانی 👈 ملحق کردن، مهار کردن ➖ ζεύγνϋμι
لاتینی 👈 مهار کردن، ملحق کردن iungere
انگلیسی 👈 تنظیم کردن ➖ to adjust
پورواهندواروپایی 👈 مهار زدن ➖ - įeug
🔺نکته:
برای دیدنِ فعل ها یا واژه هایی دیگر از این ریشه بروید به:
#to_join , #hyperbola .
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

همخوان کردن
هماهنگ کردن
پیشنهادِ واژه : " اَفراستَن، اَفرایه، اَفرایِش، اَفرایی، اَفراینده، اَفراستگی، اَفراسته و. . . "
پیشنهادِ واژه: " اَفراستن" به چمِ " تنظیم کردن، تعدیل کردن، تطبیق دادن، وفق دادن" و برابر با واژه یِ " to adjust " در زبانِ لاتین:
...
[مشاهده متن کامل]

کارواژه یِ " اَفراستَن" با بُنِ کُنونیِ " اَفرای"، از پیشوندِ " اَف" و کارواژه یِ " راستَن" ساخته شده است.
نکته 1: پیشوندِ " اَف" در زبانِ پارسی کارکردِ همسانی با پیشوندِ " ad" در زبانِ لاتین دارد.
( برایِ آگاهیِ بیشتر درباره یِ این پیشوند به ستونِ 87 و 88 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه" یا به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " اَف" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
نکته 2:
کارواژه یِ "راستَن" برابر با " just" در کارواژه یِ " adjust" گرفته شده است؛ کارواژه یِ "راستَن" دارایِ بُن کنونیِ "رای" است و ما بیشتر آن را با پیشوند می شناسیم:
برای نمونه :
آراستَن: آ - راستَن . . . . بُن کنونی: آرای: آ - رای. . . . . . . آراستن به چمِ " آماده کردن، منظم کردن، سامان بخشیدن، مرتب کردن" می باشد.
پیراستَن. . . . . بُن کنونی: پیرای
ویراستَن. . . . بُن کنونی: ویرای
از همین رو کارواژه یِ راستَن" به همراهِ پیشوندِ " اَف" چنین خواهد بود:
افراستَن. . . . بُن کنونی: اَفرای
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ما از کارواژه یِ " اَفراستَن" به آسانی می توانیم واژگانی همچون " اَفرایه، اَفرایِش، اَفرایی، اَفراستگی، اَفراینده و. . . " را بیرون بکشیم.
برایِ نمونه :
ما می توانیم به جایِ واژگانِ " تنظیم، تنظیمات" از واژگانِ " اَفرایِش، اَفرایی" بهره بجوییم. برایِ مثال اگر ما درباره یِ " تنظیمِ x یا تنظیماتِ x" سخن می گوییم، به آسانی می توانیم واژه یِ " اَفرایِشِ x" را بکار ببریم یا اینکه بگوییم " x - اَفرایی" .
به جایِ واژه یِ " تنظیم کننده" می توانیم واژه یِ " اَفراینده" را بکار ببریم و. . . .

1 - " رَز" در زبانِ اوستایی به چمهایِ زیر بوده است:
1. 1 - راست کردن، به خط کردن، ردیف کردن، مرتب کردن
1. 2. - دراز کردن ( کِشیدن، کِش دادن ) ، به درازا کشاندن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - گذشته مجهولیِ واژه یِ " رَز" در اوستایی، " رَشتَ/راشتَ" بوده است ( PPfP در فرتورِ زیر نشاندهنده یِ همین موضوع است ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3 - بنابر 1 و 2 می توان پی آورد ( =نتیجه گرفت ) که واژگانِ نامبرده با کارواژه یِ " راختَن" یا "راشتَن" در پارسیِ کُنونی همریشه هستند. "راختَن" و "راشتَن" را در کارواژه ای همچون " افراختَن ( افرازیدن ) ، افراشتن، برافراختن، برافراشتَن و. . . " داریم.
بُنِ کنونیِ "راختَن"، "راز" می شود که با " رَز" در اوستایی اینهمان است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد 1:
ما می توانیم از کارواژه یِ "راختَن" یا "راشتَن" به همراه پیشوندهایی همچون "هم، اَن ( هَن ) ، آز ( سِ ) ، پِی و. . . " برایِ کارواژه هایی مانندِ " تنظیم کردن، مطابق کردن، وفق دادن، تعدیل کردن" و کارواژه هایی همچون "ausrichten، angleichen، einstellen " در زبانِ آلمانی و "adjust، align " در زبانِ انگلیسی بهره ببریم.
پیشنهاد2:
برای نمونه هنگامیکه می خواهیم "چیزی را با چیزی تنظیم کنیم" به زیبایی می توانیم از کارواژه یِ " همراختَن، انراختَن ( هَنراختن ) " بهره ببریم.
یا اگر به شیوه یِ یک به یکِ زیر بخواهیم واژه یِ " ausrichten" در زبانِ آلمانی را با پارسی برابر کنیم، واژه یِ " آزراختَن" یا " سِراختَن" را خواهیم داشت:
aus : آز ( در واژه ای همچون آزمودن ) یا سِ ( در واژه ای همچون سِپُردن )
richten : راختَن یا راشتَن
پیشنهاد 3:
برایِ کارواژه هایی همچون " مرتب کردن" و کارواژه هایی همچون " ordnen " در زبانِ آلمانی و " order، sort " در زبانِ انگلیسی می توان از کارواژه یِ " پِی راختَن" بهره برد.
پیشنهادِ 4:
در دانشِ مزداهی ( ریاضی ) بویژه حساب ( arithmetic ) برای واژه یِ " ترتیب" و " Reihenfolge" در آلمانی و " order" در انگلیسی می توان از واخنش هایِ ( مشتقاتِ ) کارواژه یِ " پی راختَن" بهره برد همچون "پی رازِش، پی رازه و . . . "چرا؟
برای اندریافتِ بهتر، واژه یِ " Reihenfolge " را در زبانِ آلمانی بررسی می کنیم. این واژه برآمده از دو واژه یِ زیر است:
1 - " Reihe" به چمِ " رَجه، ردیف" از کارواژه یِ " reihen " به چمِ " رجیدَن، ردیف کردن"
2 - "Folge" به چمِ " دنباله، پی آمد، ماحصل" از کارواژه یِ " folgen" به چمِ " به دنبال آمدَن، دنبال کردن، پی آمدن، در پی آمدَن" است.
در کارواژه یِ " پی راختن"، " folge" نقشِ کارکردیِ " پِی" را به عنوانِ پیشوند بازی می کند و " Reihe " از کارواژه یِ " reihen" نقشِ واخنش هایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ " راختَن" را می تواند بازی کنند ( بمانندِ "رازِش" ) و آنچه داریم: پی رازِش ( =ترتیب ) .
فلان دستگاهِ عددی را پِی رازید= فلان دستگاهِ عددی را مرتب کنید.
هر چند می توان برابرنهادهایِ درخورِ دیگری از واژگانی همچون ( رَج، رج کردن، ریس، ریسیدَن و. . . ) را برای واژگانِ بیگانه یِ بالا درنگریم.
پیشنهاد 5:
در جاهایی که واژه یِ "order" در زبانِ انگلیسی به چمِ "مرتبه" بکار می رود، می توان در زبانِ پارسی از واژه یِ " رَسته" بهره برد؛
برای نمونه: first order logic = منطقِ رَسته یِ نخست = چمگوییِ رَسته یِ یکم
پیشنهاد6:
به جایِ کارواژه یِ "راختن/راشتَن"می توان از کارواژه هایِ "راییدن/رایانیدن" و واخنشهایِ آن همچون ( رایه، . . . ) بهره برد ولی باید این را در نگرداشت که "رایانه" که برآمده از کارواژه یِ "رایانیدَن" است، برابر با " computer " از کارواژه یِ " compute" گرفته شده است.
( نکته: جدایِ از همسویی یا ناهمسویی با پیشنهادهایِ بالا، می توان از آنها مینوپردازی ( =ایده پردازی ) کرد. شاید در آینده دیدگاههای دیگری نیز بازگو شود. داوری با خودتان. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
در رویه یِ 1514 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"

تنظیم کردن
Lodge
Lodge
تنظیم کردن شکایت یا نامه رسمی
Draw up

بپرس